تاریخ خبر: کد خبر: 3948

فیلم: فرو رفتن کارگردان معروف در عمیق ترین گودال جهان!

جیمز کامرون بعد از ساخت آواتار 1، برای ساخت سری دوم این فیلم سینمایی، یک زیردریایی کوچک تحقیقاتی ساخت، تا با آن زیر دریایی بتواند در عمیق ترین گودال جهان در اقیانوس آرام که گودال ماریاناست فرو برود. و آن زیر دریایی طوری بود که می بایست 11 ساعت در آن در حالت دراز کش قرار می گرفت. به همین خاطر رفت و برای این کار یوگا تمرین کرد. تا بتواند به عمق مفهوم ظلمت پی ببرد.

*   *   *

میهمان تلفنی دومین پاتوق فعالان هنری، ادبی ورسانه ای خراسان رضوی، دکتر سید مجید شاه حسینی با موضوع سینمای دینی بود. میهمان اصلی برنامه هادی مقدم دوست کارگردان برنده سیمرغ فجر بود.

 

آقای دکتر! صحبت ما در مورد نوع نگاه اجتماعی هنرمند، (چه نویسنده و چه کارگردان) و اینکه چگونه می تواند آن نگاه سالم را درست به داخل فیلم خود منتقل کند می باشد. شما قبلا در جایی دیگر رسانه های تصویری و خصوصا سینما را آسیب شناسی فرمودید، که از سه حوزه آسیب می بینند یکی حوزه ی فرستنده ی پیام، هم هنرمندان، هم مدیران و هم اصولا همه ی نهادهایی که تاثیر گذار هستند. آسیب دوم در حوزه ی خود پیام است. یعنی شناخت پیام و درست رساندن همان پیام، و آسیب سوم را شما متوجه حوزه ی گیرنده یا مخاطب کردید. که اصولا آیا ما مخاطب را می شناسیم یا نه؟ و از طرفی آیا مخاطب با ما ارتباط برقرار می کند یا نه؟ من میخوام یه مقداری بحث را ببریم قسمت فرستنده و قسمت هنرمند. هنرمند چکار باید بکند که بتواند وارد فضای سالم اجتماعی بشود، اجتماع و دغدغه هایشرا درست منتقل کند؟ و در حقیقت با آسیب شناسی درست وارد فضای سینمای  به اصطلاح دینی بشود؟

برای اینکه هنرمند بتواند بحث سینمای دینی را در اثر خود (اعم از رمان و سینما) منعکس کند، شرط نخست این است که باور دینی داشته باشد. این خیلی مهم است. هنر دینی عرصه ی پیمانکاری فرهنگی نیست. این درست نیست که شما فکر کنید که می توانید یک تکنو کرات خبره استخدام کنید و او بیاید و به صورت پیمانکاری یک پروژه ی دینی را اجرا کند و آن وقت شما بگویید بهترین را آوردیم پس بهترین را در اختیار ما خواهد گذاشت.  شاید این تذکری که می دهم مقداری بدیهی باشد. اما در دوره هایی(نیمه دهه هشتاد) مدیرانیداشتیمدر بالاترین رده های مدیریت فرهنگی و سینمایی کشور، که نگاهشان این بود.و صراحتا در برنامه ی زنده ی تلویزیونی می گفتند که چه کسی گفته است باید برای آفریدن سینمای دینی، دفاع مقدس یا  انقلابی، آفریننده ی اثربه این مفاهیم معتقد باشد؟! این عرصه پیمان کاری است. بروید یک تکنوکرات بیاورید، پولش را بدهید، برایتان میسازد.

 

پس این قدم اول که بدانیم این باور غلط است. این حوزه، حوزه شهود است. اصلا این طور نیست که فکر کنید تکنوکراسی بیاید و به تنهایی ایفای نقش کند. قدم بعدی این است که هنرمند به ابزار هنری که باید با آن ابزار اثر هنری دینی را بیافریند تسلط کافی داشته باشد. که این هم شرط لازم است. شرط سوم هم این است که آن جهان بینی و ابزار باید بیاید در کانتکست خودش یا ظرف خودش، یا در بستر زمانی و مکانی صحیح خودش قرار بگیرد. اگر این سه شرط فراهم شد یک اثر هنری خوب ایجاد می شود. که حالا هر کدام که بیشتر مد نظر شما باشد، راجع به باور دینی هنرمند، راجع به تسلط او بر مبنای هنری یا راجع به کانتکست زمانی و مکانی که آن اثر هنریدر آن آفریده می شود صحبت کرد.و خب خوشبختانه آقای مقدم دوست که در جشنواره فجر کار خوبی از ایشان دیدیم، و فکر می کنم مصداق هر سه تای این موارد باشد در آنجا حضور دارد و بقیه اش را از خود ایشان بپرسید.

 

  در مورد سومی می شود بیشتر توضیح بدهید. اگر درست بگویم نخست فرمودید که فرد آن اعتقاد و یقین و باور را داشته باشد، دوم مسلط باشد به زبان و بیان و لطفا سوم را بیشتر توضیح بدهید.

من دو تا مثال میزنم. یک مثال نازل می زنم و یک مثال فاخر. ما در آداب دینی، یک آداب خوبی داریم که بین خودمان مراعات می کنیم. مثلا در اعیاد دینی عادتی داریم که مستحب است و به نام مصافحه آن را میشناسیم. دو برادر دینی یا دو خواهر دینی وقتی که به زیارت میروند یا می آیند و یا در عید غدیر و یا اعیاد دیگر با یکدیگر مواجه میشوند دیده بوسی یا مصافحه می کنند و این را یک امر مستحب می دانند. همین عادت اگر در زمان و مکان دیگری انجام بشود ضرورتا چون کانتکست وضع شده، کانتنت معنای دیگری پیدا می کند. بچه شیعه هایی که به اروپا می روند، به خصوص در کشورهای خاصی از اروپا، اول چیزی که دستگیرشان می شود این است که عادت زیبای مصافحه را باید کنار بگذارند. چون به محض اینکه دو زن یا دو مرد به هر دلیلی در منظر مردم صورت یکدیگر را می بوسند اول وهنی که ایجاد می شود این است که همجنس باز اند و با این سوال روبرو می شوند که آیا شما همجنس باز هستید؟و اینا میفهمند که عادت زیبای مصافحه، که یک مستحب دینی و مؤکد است. به محض اینکه در کانتکست زمانی و مکانی دیگری قرار می گیرد ممکن است به ضد خودش تبدیل شود. چون این زمان و مکان این آداب خوب دینی را نمی فهمد و طور دیگری میفهمد.

 

مثال فاخر هم میتواند این باشد که در یک فضای خاص حرف خاصی را هنرمند خاصی میتواند بزند که مثلا خوب است اگر اولیاء دم از خون مقتول بگذرند و باعث این نشوند که کسی که ناخواسته مرتکب قتل شده، قصاص بشود. به محض اینکه این پیام می آید در کانتکس زمانی و مکانی نادرست قرار می گیرد و با چند فیلم مغرضانه ی دیگر که همین معنا را نه با نیت خوب، بلکه با نیت دیگری مطرح کرده اند، مطرح میشود، در این کانتنت و کانتکست زمانی، اینطور فهمیده می شود که این فیلم هم ضد قصاص است. این فیلم هم دارد می گوید که قصاص یک امر غیر انسانی و غیر بشری است.این در حالی است که قرآن کریم می فرماید در قصاص حیات قرار داده شده است. قصدم از مصداق دوم این بود که اگر ما بخواهیم یک اثر دینی موفق تولید کنیم حتما به زمان و مکان آن آفرینشمان نگاه کنیم و ببینیم در کدام چینش هنری قرار گرفته است.

 

شما در همایش، مردم، انقلاب اسلامی و تلویزیون یک آسیب دیگر را متوجه هنرمندان کردید که تنبلی و کاهلی است؛ مثالی از آقای جیمز کامرون زدید که بروید و از او یاد بگیرید. این را هم کمی توضیح بدهید.

من عرض کردم که عرصه آکادمیک هنری، عرصه ی شهود است، جالب است که دوستان بازیگر ما هم این را فهمیده اند که اگر می خواهند نقشی را درست ایفا کنند، باید مدتی در قالب آن نقش فرو بروند تا در ایفای آن نقش موفق باشند. یک نویسنده و یا یک کارگردان هم اگر میخواهد در آفرینش خود موفق باشد باید زحمت بکشد، تلاش کند و در قالب ان قرار بگیرد. در فیلم جناب آقای مقدم دوست، بازیگر نقش اولشان خانم حاتمی، همه می دانند که ایشان شوهر دارد و زندگی منظمی هم دارد، چقدر باید تمرین کرده باشد تا بتواند نقش یک دختر سن بالا، آن چیزی که در فرهنگی ما می گویند پیر دختر را به زیبایی ایفا کند. آن هم با همه ی حساسیت های روانی که معمولا دخترخانومهای سن بالا دارند. زود رنجی ها، حساسیت ها و حتی وسواس و تردیدی که در تصمیم گیری هایش دارد، خب این بازیگر زحمت کشیده است، فیلمنامه نویس هم زحمت کشیده است و با یک مشقتی به یک فرمی رسیده است.

 

اما مثال جیمز کامرون از این جهت است که خیلی طبیعی بود که بعد از آواتار 1 که پرفروش ترین فیلم تاریخ سینما تا آن تاریخ بود. بیاید (مانند تهیه کننده های سینمای ما که هر مزخرفی را که وقتی در گیشه می فروشد فوری قسمت 2 و 3 آن را هم  می سازند؛) بعد از آواتار، آواتار 2 و 3 را هم بسازد. ولی این کار را نکرد و رفت با شرکت دیگری که اسپانسر کار شده بود، مشترکاً سرمایه گذاری کردند و یک زیردریایی کوچک تحقیقاتی ساختند، تا با آن زیر دریایی بتواند در عمیق ترین گودال جهان در اقیانوس آرام که گودال ماریاناست فرو برود. و آن زیر دریایی طوری بود که می بایست 11 ساعت در آن در حالت دراز کش قرار می گرفت. به همین خاطر رفت و برای  این کار یوگا تمرین کرد. تا بتواند به عمق مفهوم ظلمت پی ببرد. تا این که پس از 11 ساعت تجربه عمق ظلمت بیاید و برود فیلمنامه ی آواتار 2 را بنویسد. یعنی یک فیلمساز جهانی با اندازه جیمز کامرون برای کارش دارد اینقدر زحمت می کشد تا عمق ظلمت را بفهمد حالا فیلمسازی که میخواهد فیلم دینی بسازد، آیا نباید زحمت بکشد که داخل نور را بفهمد؟ داخل نورانی هنر دینی را بفهمد؟

 

همین که به او سفارش فیلم دادند و مختصر پولی گرفت، فیلمی را بسازد و بیاید بگوید که این همان شاهکاری است که میخواستید. آن تنبلی اینجا دامنگیر بازیگران، فیلمنامه نویسان، کارگردانها، تهیه کنندگان و حتی مدیران ما می شود. و به کارهای سهل الوصول و زودبازده رو می آورندو  این آفتی است که متاسفانه وجود  دارد و من به نام تنبلی در آنجا یاد کردم.

 

خیلی ممنون آقای دکتر شما به فضای فیلمسازی ما در آینده امیدوارید یا خیر؟

ما به امید زندگی می کنیم. از آن دسته افرادی نیستم که هرگاه در مسند مدیریتی قرار بگیرم خیلی امیدوار باشم، و هر زمان که در این جایگاه نباشم از کلامم بوی الرحمن و ناامیدی استشمام بشود. و فکر کنیم که حق همیشه با ماست و اگر ما در موضع اجرا هستیم پس باید امیدوار بود و اگر نیستیم باید از همه چیز دلسرد باشیم. این رویکرد ساده انگارانه ای ست. با جوانان خوبی که  به این عرصه وارد شده اند و با همت آنها بنده بسیار امیدوارم که حتما این مطلب حاصل بشود. و نمی شود که سی و چند سال از انقلاب اسلامی بگذرد و بعضی از دوستان مساله دار ما در سینما به این شهود برسند که ما چیزی به نام سینمای دینی نداریم و اصلا از ما مطالبه نفرمائید. این هم از آن شهود های خیلی عجیب است. سینمایی که اول انقلاب توبه کرد و آب توبه بر سر ریخت  و بیعت کرد با انقلاب تا در زمره مکاسب حرام نباشد و تحریم نشود و بماند،حالا لطف کرده اند بعد از سی و چند سال یادشان افتاده است که چیزی به نام هنر دینی و سینمای دینی مهمل است و تازه یاد فرازهایی از مصلحینی افتاده که سینمای دینی نداریم و از ما نخواهید. من فکر می کنم که تلاش جناب آقای مقدمدوست در این جشنواره نشان داد که میشود به این معنا نزدیک شد و امیدواریم که این راه ادامه پیدا کند و طبعا بنده به امیدهایم زنده ام.

کلمات کلیدی

ارسال نظر

تریبون