تاریخ خبر: کد خبر: 6184

زخم‌های کهنه حاشیه شهر مشهد در انتظار مرهم

مواد فروش ها هستند اما در تمام نوده پخش شده اند. ای کاش کاری اساسی می کردند تا نوامیس مردم با خیال راحت در کوچه و خیابان تردد کنند. او از مشکل اساسی جوانان محله نجف (نوده) اینگونه یاد می کند: ورزشگاه نداریم، فضای سبزی نیست که روح و روان مان آرامش پیدا کند، امنیت هم کم است و زورگیرها اینجا زیاد هستند.

زخم‌های کهنه حاشیه شهر مشهد در انتظار مرهم

به گزارش قاصدنیوز، زخم های کهنه حاشیه شهر مشهد هنوز هم دوا نشده است؛ زخم های حاشیه شهر زیاد است و مرهم ها اندک. بخش زیادی از مرهم های وعده داده شده در پیچ و خم تصمیم ها، مصوبات و سازمان های اجرایی گرفتار شده یا هنوز در رفت و آمد بین مشهد و تهران است ،هنوز زخم ها در انتظار مرهم است و حاشیه هم چنان در حاشیه....

 

بادی که روی سطوح خاکی کوچه مشغول وزیدن است، گرد و خاک زیادی ایجاد کرده و بوی نامطبوع فاضلاب همه جا را پر کرده است. معتادها اگر چه مثل چند ماه قبل در این اطراف پرسه نمی زنند و اکثرشان به مهدی آباد و جاهای دیگر نقل مکان کرده اند اما سایه حضور مواد فروش ها هنوز سنگینی می کند. از همان ابتدای توس 85 چند موتوری توقف کرده اند که اهالی محل می گویند در میان شان هم مسافرکش هست و هم «ساقی» مواد مخدر. اینجا در «نجف» 28 یا همان توس 65.28 اوضاع عمران و آبادانی با گذشته تفاوت چندانی نکرده است.

 

خانه هایی که رفت، پارکی که نیامد...

«حسن» اولین نفری است که در خیابان نجف 28 با ما همکلام می شود. او می گوید: پاکسازی کوچه های محل از وجود معتادها توسط سپاه اقدام شایسته ای بود اما مواد فروش ها همچنان به صورت مخفیانه اقدام به خرید و فروش مواد می کنند.

حاشیه شهر مشهد 1

او ادامه می دهد: شهرداری با مالکان چند خانه در نجف 28 مذاکره کرد و بیشتر از یک سال است که خانه های آنها را خریداری کرده تا فضای سبز و زمین بازی ایجاد کند.

 

«عباس» در حالی که زمین مورد نظرش را با دست نشان می دهد، می گوید: وسط زمین را نگاه کنید، از طرف شهرداری آمدند و چند وسیله بازی نصب کردند اما برای فضای سبز و زمین ورزشی یک سال است که اقدامی نکردند. معتادها هم همان وسیله ها را بریدند و آهن پاره هایش را برای فروش بردند!

 

با هم در امتداد جوی آبی که در امتداد خیابان نجف 28 قرار دارد حرکت می کنیم. بوی نامطبوع فاضلاب و لجن های ته نشین شده به شدت مشام را آزار می دهد.

 

او به خرابی های وسط کوچه اشاره می کند و می گوید: اینجا قرار بود پارک بسازند اما در زمستان ها به دلیل فرورفتگی زمین آب زیادی جمع می شود و برای رفت و آمد عابران و خودروها مشکلات زیادی ایجاد می کند. سه کوچه آن طرف تر به سراغ «برات محمد » می رویم. پیرمردی که اهالی محل او را با کارهای خیریه فراوانی که انجام داد می شناسند.

 

او می گوید: مواد فروش ها هستند اما در تمام نوده پخش شده اند. ای کاش کاری اساسی می کردند تا نوامیس مردم با خیال راحت در کوچه و خیابان تردد کنند. او از مشکل اساسی جوانان محله نجف (نوده) اینگونه یاد می کند: ورزشگاه نداریم، فضای سبزی نیست که روح و روان مان آرامش پیدا کند، امنیت هم کم است و زورگیرها اینجا زیاد هستند.

 

آمدند، وعده دادند و رفتند...

در راسته بولوار نجف یا همان توس 85 مقابل گرمابه «سید جعفر جعفری» توقف می کنیم تا درد دل چند تن دیگر از اهالی محل را هم بشنویم. جعفری که علاوه بر ما، چند نفر از قدیمی های محل را هم برای گفتگو با ما میزبانی می کند، خودش پیش قدم می شود و می گوید: در یک سال اخیر چند نفر از مسئولان استانی با همراهی چند نفر از مسئولان از تهران آمدند و چند وعده دادند و رفتند و هنوز هم ثمری از وعده هایشان ندیدیم.

 

وی ادامه می دهد: از وقتی «انتظام» شهردار منطقه شده، جمع آوری زباله ها بهتر شده اما بدبختی های نوده آنقدر زیاد است که در مدت یکی دو سال تمام نمی شود.

 

یکی دیگر از حاضران در گرمابه نیز می گوید: مشکل بزرگ دیگر ما عرض کم خیابان است، به طوری که هم زمان دو اتوبوس نمی توانند از مقابل هم عبور کنند و هر روز بارها و بارها با این صحنه مواجه می شویم و هر بار هم راننده یکی از اتوبوس ها باید گذشت کند تا اتوبوس بعدی از مسیر عبور کند. مشغول شنیدن همین درد دل ها هستیم که شاهد از غیب می رسد و دو اتوبوس در دو جهت مقابل هم، از راه می رسند و پشت سر هر کدام خط بلندی از خودروها ترافیک سنگینی را ایجاد می کند و این بار برخلاف دفعات گذشته انگار هیچ کدام از راننده ها قصد راه دادن به همکار خود را ندارد.

 

«داوود» ادامه می دهد: خیلی از خانه ها و مغازه های اطراف باید عقب نشینی کنند اما چندین سال است که سال آینده را وعده می دهند و هر سال هم چند تصادف خطرناک، چند زخمی و نقص عضو روی دست مان می ماند. جعفری که خودش سال های سال است در محله نجف زندگی می کند، می گوید: 4 هزار متر از زمین هایم را برای ساخت یک ورزشگاه به شهرداری داده ام اما هنوز معلوم نیست این ورزشگاه کی ساخته و در اختیار جوانان محل قرار داده می شود.

 

سه شهردار آمده و رفته اما...

«حاج مصطفی» هم حرف های او را اینگونه ادامه می دهد: بسیجی ها فقط دو روز در هفته از ساعت 6 تا 12 شب اینجا هستند که در همان ساعات اوضاع امنیت خیلی خوب می شود و موادفروش ها جرأت جولان دادن ندارند اما در ساعات بعد از رفتن گشتی ها دوباره سر و کله شان پیدا می شود، ای کاش این گشت هر روز انجام می شد.

 

او از ورزشگاهی می گوید که سال های سال نیمه تمام به حال خود رها شده است: در فدک قرار بود ورزشگاه بسازند. پایه هایش را هم تا حدودی ساختند اما نزدیک به 10 سال است که سه شهردار هم آمده و رفته اما این ورزشگاه به حال خود رها شده و محلی برای انباشت زباله و حضور معتادان شده است.

 

از «داوود» در مورد خانه بهداشت محله سوال می کنم او می گوید: یکی از خانه های بهداشت در نجف 25 قرار دارد و خانه بعدی را هم در نزدیکی قبرستان ساخته اند.

لجن در حاشیه شهر

او می افزاید: برخورد و کار پرسنل خانه های بهداشت خوب است اما محل «پَرت» این خانه ها باعث شده تا خیلی از زنان محل از ترس ایجاد مزاحمت معتادان و زورگیرها، عطای رفتن به خانه بهداشت را به لقایش ببخشند، ضمن اینکه خود من روزها در محل کارم هستم و همسرم هم از ترس همین موارد، یک سال است که پسرم را برای واکسن زدن به خانه بهداشت نبرده است.

 

او ادامه می دهد: تا به حال چند بار محل خانه های بهداشت را عوض کرده اند اما مسئله اساسی این است که این خانه ها باید در خیابان اصلی و در معرض رفت و آمد مردم باشد. «کیانی» هم وضعیت امنیت را تا حدودی «بهبود یافته» می داند اما باز هم از برخی مسائل گلایه دارد و می گوید: موقع نماز که می شود حتما باید یک نگهبان برای محافظت از کفش ها، جلوی مسجد داشته باشیم، درغیر این صورت تا سلام نماز را بدهیم همه کفش ها را برده اند، اما این را هم بنویسید که بیشتر معتادان و مواد فروش های این محل اهل نوده نیستند و از محله های دیگر به اینجا می آیند. گلایه اهالی نوده تمام شدنی نیست.

 

با آنها خداحافظی می کنیم و برای شنیدن درد دل تعدادی از اهالی شهرک شهید رجایی عازم این محل می شویم. داخل حُر 49 می شویم؛ کوچه ای باریک و بلند با فرعی هایی که از چپ و راست گسترش یافته و جمعیت زیادی را در دل خود جای داده. است .

 

«علی پهلوان» در مغازه خوار بار فروشی اش حرف هایش را با مشکلات آسفالت محل آغاز می کند: سه سال بود که برای آسفالت چند تا کوچه از ما پول گرفته بودند و سه ماه قبل تعدادی از این کوچه ها را به طور ناتمام آسفالت کردند. او ترجیح می دهد برای حرف هایش شاهد هم بیاورد، برای همین ما را به خیابان ... می برد و آسفالتی را نشان مان می دهد که تا نیمه های کوچه کشیده شده و ظاهرا از اتمامش خبری نیست.

 

او می گوید: معتادها این اطراف زیاد هستند، تا به حال چند بار اتفاق افتاده که معتادی با سر و وضع آشفته من را با مغازه دار دیگری اشتباه گرفته واز من درخواست جنس کرده است. خانمی میانسال از اهالی این شهرک هم می گوید: قبل از هر چیز از وضعیت روشنایی کوچه ها بنویسید. یک لامپ که می سوزد باید یک هفته تماس بگیریم تا دوباره بیایند و روشنایی را برقرار کنند، سیم و کابل تلفن ها هم که قطع می شود چند ماه طول می کشد تا دوباره بیایند و ارتباط را برقرار کنند.

 

او که از سرقت ها در محله شان به ستوه آمده می گوید: فقط کافی است 10 دقیقه در خانه ات باز باشد و تا سر کوچه بروی، وقتی که برگردی تمام اثاثیه منزل را به سرقت برده اند، برای همین هر بار که می خواهیم به میهمانی برویم منزلمان را چند قفله می کنیم.

 

یک چهارراه پایین تر «محمدرضا » سوار بر دوچرخه مشغول عبور از عرض خیابان است. از او می خواهم بخشی از مشکلات شهرک را با ما در میان بگذارد و او می گوید: کیفیت آب بیشتر از یک سال و نیم است که تغییر کرده است. او به کلانتری شهرک که در نزدیکی چهارراه قرار دارد اشاره کرده و می گوید: چند وقت پیش در نزدیکی این کلانتری یک سوله ورزشی ساختند و من هم خوشحال شدم که پسرم می تواند از این ورزشگاه استفاده کند اما اجازه استفاده عمومی از آنجا را نمی دهند. وی می افزاید: از شهرداری می خواهم زمین های افتاده را تملک کند و فنس کشی کرده و در اختیار جوانان محل قرار دهد.

 

فقط درمانگاه ساخته شد

محمدرضا می گوید: در یک سال اخیر چند نماینده از شورای شهر آمدند و قول ایجاد درمانگاه را دادند و حالا هم درمانگاه راه اندازی شده اما مشکلش این است که شبانه روزی نیست. از او که خود را دانشجوی رشته ریاضی معرفی می کند در مورد بودجه ساماندهی حاشیه شهر سوال می کنم. اندکی تأمل می کند و می گوید: از این بودجه خبری ندارم اما مشکل کمبود فضای سبز و ورزشی داریم، ضمن اینکه برخی خانه ها هم گاز ندارند و میان پاسکاری شهرداری و شرکت گاز مانده اند.

 

وی می افزاید: شرکت گاز اعلام می کند شهرداری باید تأیید کند و شهرداری هم می گوید بدون مجوز ساخته اید. اگر پول می داشتند جای بهتری خانه می خریدند. خانه هایی هم در شهرک هست که از گاز و برق غیر مجاز استفاده می کنند و کسی هم نیست در این مورد پاسخگو باشد. حاشیه شهر یک شبه به وجود نیامده بلکه محصول سال های غفلت از افرادی است که از روی ناچاری به حاشیه شهر آمده اند. برخی از آن ها از مرکزشهر و برخی هم از شهرهای دور یا نزدیک بار سفر بسته اند و به حاشیه آمده اند تا شاید آن ها نیز از خدمات و امکانات شهر بی نصیب نمانند، آن ها سال ها از حداقل خدمات بی بهره بوده اند اما تا به کی باید در انتظار رسیدن حداقل امکانات باشند، اکنون که نگاه دولت بر توجه و رفع مشکلات حاشیه نشینان است پس چرا فرصت ها از دست می رود ، پس کی قرار است مرهمی برای زخم کهنه حاشیه نشینی برسد؟ شاید برخی ها که برای جبران عقب ماندگی و رفع مشکلات حاشیه نشینان امروز و فردا می کنند فراموش کرده اند که خیلی زود دیر می شود، پس تا دیر نشده مرهم بر این زخم نهید.

 

منبع: روزنامه خراسان

کلمات کلیدی

ارسال نظر

تریبون