تاریخ خبر: کد خبر: 5127

چالشی به نام شادی حلال

به قلم حجت الاسلام حسین ابراهیمی

شکی نیست که از اصلی ترین ویژگیهای دین اسلام فطری بودن آن است ؛در ساختار وجودی انسانها غم و شادی هر دو قرار داده شده است،انسان فطرتا گاهی دچار غم و گاهی هم شاد است و هر دوی این مقوله ها در دین ما پذیرفته هستند و دستورات خاصی مربوط به حدود آن ها و فرهنگ سازی و کانالیزه کردن این غم و شادی در جهت کمال وجود دارد.
 
در خصوص این نیاز فطری و بالاخص موضوع شادی در این مطلب در یک بیان انتقادی ابتدا به نقد یکی از مصادیق برخورد اشتباه با مظاهر شادی می پردازیم،سپس کلیاتی در این باب عرض خواهیم نمود.
 
 
کف زنی در مجالس اهل بیت علیهم السلام عبادت نیست؟
 
مثالی که در باب نشانه ها و لوازم شادی می خواهم بیان کنم کف زنی در مجالس اهل بیت است (که البته آنچه بیان می شود بیشتر سوال نویسنده از علما است تا آنکه یک اعتقاد و مطلب جزمی باشد)همچنانکه اهل بیت علیهم السلام در مورد شیعیان فرموده اند "یحزنون لحزننا" در طرف مقابل هم فرموده اند "یفرحون لفرحنا" (و این خود به رسمیت شناختن این دو مقوله در کنار هم و در ضمن بیان مختصات آن برای شیعیان است)، بر همین اساس همچنانکه بروز این حزن در عرف مذهبی ما در زدن دست به سینه است،بروز و ظهور این فرح هم در زدن دست به دست است!
 
همچنانکه اولی نشانه حزن و پذیرفته است،دومی هم نشانه فرح و پذیرفته است ،اما تنها بحث در کیفیت و کمیت آن می باشد که افراط و خارج از حدود شرعی نباشد ،اما همچنانکه این بروز و ظهور ها در اولی با رعایت حدود ابراز عشق به آل الله و عبادت و موجب تقرب است، در دومی هم همین است یعنی این کف زنی در مجالس اهل بیت علیهم السلام،با رعایت شئونات،عین عبادت است و البته اولا و بالذات محل عبادت مسجد است و از آنجا در مکان های دیگر منتشر می شود.
 
یک سخن کلی در این ابراز ارادت ها در غم یا شادی وجود دارد و آن اینکه مرز عبادت و لهو در این اعمال غلبه عمق مذهبی و ذکر و ابراز عشق بر آهنگ و نوا ودست زدن یا سینه زنی است.
 
آنچه موجب شکاف بین جوانان هیئتی و بزرگان دینی می شود
 
برخورد نادرست و افراطی خواص مذهبی و روحانیون با این مجالس ،مخصوصا مجالس شادی باعث می شود که نه تنها بدنه اجتماع در این موضوع از ایشان جدا شوند و فاصله بگیرند بلکه بهترین جوان های مذهبی ما که سازندگان فضای هیئات مذهبی هستند هم شکافی بین خود و بدنه روحانیون احساس کنند.
 
 توضیح بیشتر آن که در خصوص مجالس جشن در ایام شادی اهل بیت علیهم السلام شاید بیش از نود درصد هیئت های مذهبی ما به عنوان قوام جشن خود مراسم کف زنی دارند،حالا سوال اینجاست که با این وجود شما این جلسه را جلسه ابراز ارادت به اهل بیت و اصولا یک جلسه مذهبی می دانید یا خیر!، اگر نمی دانید که عملا این قشر عام جوانان هیئتی را از خود جدا کرده اید (البته کسی ممکن است در اینجا بگوید خب که چه اینکه اشکالی ندارد،اصلا همه در اشتباه و انحرافند!) و اگر جلسات آنها را به عنوان جلسات مذهبی که موجب شادی دل امام زمان سلام الله علیه و عمل بر طبق وظیفه شیعه میدانید،سوال اینجاست که چرا اجازه نمی دهید چنین جلسه ای با این ملزومات در مسجد برگزار شود؟ آیا ابراز عشق به اهل بیت با تفصیل مذکور که عین عبادت است جایش در مسجد نیست؟
 
چالش بزرگ فضای مذهبی با فضای عموم در بحث شادی
امروز باید به این بهانه عرض شود که یکی از چالش های بزرگ بدنه مذهبی و فضای حاکم بر روحانیون با قشر عام مردم در موضوع شادی است! ،وقتی بحث از شادی در اسلام می شود به شکل تئوری بحث های عریض و طویلی مطرح می شود و کتاب های مطرح می شود اما زمانی که ما به دنبال مصادیق این شعار ها می گردیم چیزی نمی یابیم!،بزرگان مذهبی ما چقدر اهل شوخی و شادیند؟ امیرالمومنین علیه السلام آنقدر اهل شوخی بودند که مخالفان می گفتند ایشان به درد خلافت نمی خورد! چقدر از این روحیه در عادت بالا تا پایین قشر مذهبی ما هست؟
 
حضرت حجت الاسلام قرائتی که یکی از کسانی هستند که انتقاد به این فضا دارند بارها با اشاره به مبانی قرآنی اهمیت و اولویت شادی را بیان کرده اند که مثلا قرآن می فرماید: " وَأَنَّهُ هُوَ أَضْحَکَ وَأَبْکَى النجم/43 خدا هم می‌خنداند و هم می‌گریاند، أَضْحَکَ قبل از أَبْکَى است، پیداست اصل بر شادی است"؛
 
 در موضوع غم به مناسبت های مختلف دهه برگزار می شود و گاهی چند دهه در حالی که مطرح شدن همچنین چیزی در عموم جامعه مردم بی سابقه بوده است،اما از آن طرف به قول یکی از بزرگان علمای مشهد بزرگترین اعیاد ما حتی در همان روز خود تحت الشعاع مسائل مختلف قرار می گیرند و گاهی در همان روز هم با شکوه برگزار نمی شوند،دیگر بگذریم که روضه خواندن مداحان در همان معدود جشن ها هم سال هاست داد مقام معظم رهبری را در خطاب به جامعه مداحان در آورده است.
 
مصداق شادی حلال چیست؟!
در شادی ها و جشن های عمومی مردم هم اغلب مردم فقط از فضای مذهبی منع می شنوند در حالی که مصداق درست و بجایی برای شادی ها و نحوه برگزاری مجالس شاد اما حلال ارائه نمی شود و چون قهرا بعضی از این جشن ها مثل جشن عروسی باید برگزار شود و عرف مصداقی برای شاد بودن جز آنچه هست را نمی بیند این  می شود که روز به روز در این میان فاصله ها بیشتر می شود.
 
اینها بی شک از کم کاری ها و برخورد های نادرست خواص مذهبی و روحانیون و بزرگان دینی در جامعه امروز ماست؛ وقتی شادی از نظر اسلام یک نیاز فطری و خندیدن و خنداندن یک نعمت الهی و موجب جلب رحمت خداست،پس مصادیق عملی و درست در این نیاز باید از سوی مراجع مذهبی برای مردمی که دین خود را دوست دارند اما شادی را لازمه زندگی خود می بینند، باید تبیین شوند.
 
وقتی شما می گویید اسلام با شادی موافق است اما با آن کارهایی که شما به عنوان شادی انجام می دهید موافق نیست،خب اینجا شما اگر یک مصداق عملی و اجرایی و موثر برای عموم مردم جامعه (و نه فقط خواص اهل علم و عرفان!) ارائه نکنید ،کسی را که فقط نیازمند به یک امر فطری است ،عملا از دایره دین خارج نموده اید!.
 
پس به نظر می رسد یکی از وظیفه های مهم و حساس امروز علمای ما و بدنه خواص مذهبی ما پر کردن خلا این نیاز فطری و ارائه روش های آن از سویی و از سوی دیگر عمل و تاکید به مبنای دینی در جواز شادی و نمود های آن مگر آن جاهایی که یقینا منافی دین مبین است و نه آنکه خلاف این روش عمل گردد به اینکه آنقدر از مصادیق و نشانه های شادی در جامعه نفی ونهی می کنند که دیگر عملا مصداقی برای آن باقی نماند،چرا که این احتیاط نیست بلکه خلاف احتیاط و در نتیجه خلاف مقتضای فطرت است.

کلمات کلیدی

ارسال نظر

تریبون