تاریخ خبر: کد خبر: 5351

آیا اجرای اسلام یک تعبیر توهمی است؟

به قلم: حجت الاسلام حسین ابراهیمی

آیا اجرای اسلام یک تعبیر توهمی است؟

کاربری در یک شبکه اجتماعی متنی را منتسب به یکی از روشنفکران معروف که از قضای روزگار در کسوت روحانیت هم هست در اختیار بنده قرار داد و تقاضای پاسخ دادن نمود؛ موضوع مطرح شده در این متن یکی از موضوعاتی است که این روزها گاهی توسط برخی از مسئولین در کلماتی که به تعبیر مقام معظم رهبری لا اقل غیر لازم هستند دامن زده می شود.


متن :
قانون یک معنای مشخص و روشن دارد. قانون آن مواد مشخص و مکتوب است که در مجلس تصویب می‌شود. معنای اجراء قانون به وسیله قوه مجریه هم کاملاً مشخص و روشن است. اما تعبیر «اجراء اسلام» معنای بسیار مبهم و ناروشن و هرج و مرج طلبانه دارد. تحت پوشش این تعبیر مشوش ونامفهوم صدها عمل ضد قانون و ضد حقوق ملت می توان انجام داد. علاوه بر این اجراء اسلام همیشه اجراء یک فتوا و یا یک نظر دینی است که از یک شخص یا اشخاص معین صادر می‌شود و آنچه در مقام عمل اتفاق می‌افتد اجراء فتوا و یا نظر فلان شخص معین است نه اجراء اسلام به عنوان یک دین. تعبیر اجراء اسلام یک «تعبیر توهمی» است. توهم به این معنا که وقتی گفته می‌شود اسلام اجراء شد از حادثه‌ای خبر داده می‌شود که واقعاً اتفاق نیفتاده است و این یعنی توهم! .


تغییر«حفظ نظام» هم که آن آقایان مرتباً بکار می‌برند مانند تعبیر اجراء اسلام معنای مبهم و مشوش و نامفهوم دارد و یک تعبیر توهمی است. در کشوری که قانون اساسی تکلیف همه کنشگران سیاسی را مشخص کرده است. هیچ کنش سیاسی نباید در خارج از قانون اساسی انجام شود این ادعا که یک کنش سیاسی دیگر هم وجود دارد که نام آن حفظ نظام است جز یک توهم نیست.


فقیهان ما دو تعبیر توهمی «اجراء اسلام» و «حفظ نظام» را وسیله قرار داده اند تا اصالت قانون و حقوق ملت را که منشأ قانون می‌شود از دیده‌ها پنهان کنند. ظاهراً تعارض و دوگانگی اصلی در جمهوری اسلامی ایران همین تعارض بنیادین تفکر فقهی و تفکر حقوقی در صحنه سیاست و حکومت است.


در عصر حاضر این دو تفکر در صحنه سیاست و حکومت‌داری عقلانی با یکدیگر قابل جمع نیست. اگر می‌خواهیم به دوران قاجار برنگردیم باید تفکر فقهی به نفع تفکر حقوقی کنار رود.

نقد:
در نظر اولیه به این متن بعضی موارد وجود دارد که در آن مغالطه و اشتباه صریح است،تکرار کلمه توهم در متن خودش از یک القای مغالطه آمیز خبر می دهد در جایی که دوگانگی آشکاری در بیان وی پیداست زیرا اولا نویسنده زمانی که از قانون سخن می گوید هیچ ابهامی را تصویر نمی کند و از یک مجموعه کاملا مبین صحبت می کند در حالی که همین قانون بشری در همه کشور ها و همچنین در کشور ما اگر کمی با قاضیان محترم رفیق باشید و از آنها پرس و جو کنید می بینید که در موارد زیادی مبهم است به شکلی که تفسیر های متعددی می پذیرد و احیانا افراد مریض و سودجو می توانند از آن در جهت تضییع حق دیگران سوء استفاده کنند.


ثانیا وقتی که بحث از اسلام و اجرای آن می شود چنان سخن می گوید که انگار چند مسئله جزیی مبهم است درحالی که اگر قوانین ما یک قانون بشری دارای نواقص کثیر است اسلام یک قانون جامع و در برگیرنده همه جهات زندگی انسان و سعادت اوست و هرچه در قانون از محسنات و تشخص ها گفتیم در آن هم وجود دارد بلکه درجه بالای آن اینجا موجود است و از آن طرف اگر نویسنده محترم می گوید کسی می تواند تحت پوشش اجرای اسلام در جهت رسیدن به امیال شوم خود حرکت کند و حقوق مردم را از بین ببرد در فرض قبول این حرف مگر در مورد قانون این حرف وجود ندارد؟ مگر کم داریم کسانی که تحت پوشش و عنوان قانون و حتی سوء استفاده از مواد قانونی حقوق مردم را تصاحب کردند و سوء استفاده نمودند ،پس اسلام هم یک قانون بلکه متعالی ترین قانون است و همه حرف هایی که شما درباره قانون گفتید در اسلام هم وجود دارد و از آن طرف اگر بحث پوشش برای کارهای خلاف و سوء استفاده باشد در مورد قانون هم بسیار مصداق دارد.


اجراء اسلام به معنای اجرای قانون اسلام است که اولا به اعتقاد ما همین قوانین جمهوری اسلامی که شما از آن دم می زنید برگرفته یا موید به اسلام است و اجرای آن به این معنا اجرای اسلام است ثانیا گذشته از آن سخنگوی هر علمی متخصص آن علم است و سخن دین و اسلام را امروز مراجع و فقها مشخص و مطرح می کنند و این که به عنوان فتوا مطرح می شود در واقع حرف دین است نه حرف فلان عالم و او تنها نظر دین را در فلان موضوع از منابع استخراج می کند و خودش در اینکه بیاید نظر خود را بیان کند شانیتی در این مقام ندارد ثالثا وقتی سخن از اجتماع و اجرای احکام در اجتماع مطرح می شود اینجا این نیاز است که یک سخن واحد از فرد واحدی مطرح شود که این نیز در دین ما هست که در اینگونه احکام فقط نظر ولی فقیه ملاک است و چیزی که اصطلاحا حکم حکومتی ولی فقیه است حتی برای سایر مراجع لازم الاجراست.


حفظ نظام هم که از اوجب واجبات خوانده می شود دستوری بر آمده از قانون اسلام است که در حقیقت شان حفظ و حمایت و اجرای اسلام را داراست و از طرفی همین چیزی همه همه فقها به عنوان حفظ نظام مطرح می کنند در حقیقت یک کنش قانونی است چیزی نیست که در قانون نیامده باشد زیرا در قانون اساسی ما به شخص ولی فقیه به عنوان ضامن اسلام و حافظ نظام اسلامی اختیارات مورد نیاز داده شده است.


در حقیقت ما معتقدیم هیچکس حق حاکمیت و قانون گذاری بر انسان جز خدای تبارک و تعالی ندارد و به قول مرحوم مدرس سیاست ما عین دیانت ماست که این را از اولیای دین گرفته ایم ،در جامعه اسلامی هدف ما رسیدن به عدالت و عقلانیت است اما همچنانکه از کنار هم گذاشتن هزاران صفر عددی بالاتر از آن حاصل نمی شود همه ما هم که ادعای حرکت در این مسیر کنیم باز معصوم از خطا و اشتباه نیستیم لیکن آب دریا را اگر نتوان کشید،هم به قدر تشنگی باید چشید؛به امید ظهور منجی آخرالزمان ،مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف که جهانی در انتظار اوست.

کلمات کلیدی

ارسال نظر

تریبون