تاریخ خبر: کد خبر: 5653

گفتگو با طلبه مشهدی که تجربه ارتباط نزدیک با آزادیخواهان آمریکای لاتین دارد

سید علی موسوی در کنفرانسی با حضور رهبران الهیات آزادی بخش و رئیس مدرسۀ «مارتین لوتر کینگ» با موضوع روحانیت و تحولات جهانی سخنرانی کرد و ضمن تبیین اندیشۀ مبارزۀ معنوی گفت:«من از جایی می آیم که سنگفرش های آنجا را خون روحانیون رنگین کرده است». او عمامه اش را به کفنی تشبیه کرد که همیشه به همراه دارد

گفتگو با طلبه مشهدی که تجربه ارتباط نزدیک با آزادیخواهان آمریکای لاتین دارد

«قاصدنیوز» : سید علی موسوی با آغاز دوره طلبگی در مدرسه معصومیه قم، ارتباط وسیع و وثیقی با طلبه های غیر ایرانی برقرار کرد؛ طلبه هایی از مالزی، مصر، آمریکا و... . در جلسات جریان های روشنفکری جهان عرب شرکت می‌کرد و هم زمان زبان عربی و انگلیسی را می‌آموخت، او آموختن زبان به همراه ارتباط با انگلیسی زبانان و عرب زبانان را شیوۀ بسیار مؤثری در زبان آموزی می‌داند. ارتباط با برخی طلبه های آمریکایی و آمریکای لاتینی قم و آشنایی با حجت الاسلام ربانی(با سابقه ترین مبلّغ قم در آمریکای لاتین) کم کم او را به آموختن جدی زبان اسپانیولی ترغیب می کند و وارد فضای تبلیغی جهانی و آمریکای لاتین به طور خاص می شود. او معتقد است که «باید با تیپ‌های چپ دنیا ارتباط ارتباط برقرار کرد که در مسیر مبارزاتشان  سر خورده شده اند. باید برای آنها تبیین کردکه مبارزه تنها بر مبنای ایمان ممکن است».

 

وی زمینه‌های پذیرش این اندیشه را درآمریکای لاتین مناسب می‌داند و می‌گوید: گرایش‌های معنوی در آمریکای جنوبی وجود دارد و کسانی هستند که می‌خواهند مبارزی معنوی باشند؛ مثلاً الهیات آزادی بخش یکی از جریان های زنده آنهاست، آنها به دنبال یک مسیح اسطوره ای هستند. من پیرزنی را دیدم که پلاکاردی از مسیح علیه السلام در دست داشت که در آن مسیح علیه السلام مشت گره کرده بود و با حالتی انقلابی شعار می داد.

 

سید علی موسوی در کنفرانسی با حضور رهبران الهیات آزادی بخش و رئیس مدرسۀ «مارتین لوتر کینگ» با موضوع روحانیت و تحولات جهانی سخنرانی کرد و ضمن تبیین اندیشۀ مبارزۀ معنوی گفت:«من از جایی می آیم که سنگفرش های آنجا را خون روحانیون رنگین کرده است». او عمامه اش را به کفنی تشبیه کرد که همیشه به همراه دارد. نوع ارائه او از مکتب تشیع، حتی افراد بی‌دین و منتقد حاضر در آن جلسه را متأثر کرد.

 

او می گوید: «در یک جلسه، استادی از دانشگاه کلمبیا به همراه چند نفر از دانشجویانش حضور داشت که از فمینیست‌های سوسیالیست بود و اصلا ما را تحویل نمی گرفت و مشغول سیگار کشیدن خودش بود. وقتی سخنان من به اینجا رسید که پس از انقلاب در ایران، سفارت آمریکا تسخیر شده و آمریکایی‌ها را بیرون انداختیم و تا همین الان، آنها در کشور ما سفارت ندارند، باورش نمی شد؛ برخاست و شروع کرد به کف زدن. بعد دو زانو آمد و جلوی ما نشست؛ ما باید نشان بدهیم که ایمان به خدا مبدأ همه حرکت‌هاست ».

 

سید علی موسوی در مسیر تبلیغ در آمریکای لاتین با رهبر «اتنوکاسریستا» در پرو دیدار کرد. ( آنها یکی از جنبش‌های مبارزه جویانۀ آمریکای لاتین هستند و صدها دسته میلیشیا و شبه نظامی دارند) وی می گوید: با او از انقلاب پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله و حرکت های امامان معصوم علیه السلام و مبارزه امام حسین علیه السلام گفتم و پس از آن با هم مرتبط شدیم. پس از مدتی در ایمیل‌هایش می گفت من می‌خواهم زیر پرچم پیامبر صلی الله علیه وآله شما مبارزه کنم. کم کم دیدم در ایمیل‌هایش نام امام علی (علیه السلام) و امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را می آورد. می‌گفت که ما با سرحلقه ی رهبری خود، نام امام علی(علیه السلام) به مالک اشتر را مباحثه می کنیم. تلاش من برای آوردنش به ایران نتیجه ای نداد؛ چون جنبش آنها مخفی بود و امکان سفر نداشتند.

 

در این زمان جریانی نزدیک به «اتنوکاسریستا» در پرو رأی آورد. این فرد اتحادیۀ آلبا را در پرو شکل داد و برای آن همایشی گرفت. محور سخنرانی اول همایش، انقلاب اسلامی ایران با سخنرانی آقای اسعد بود؛ او طی چند هفته حضور شیخ سهیل اسعد و گفت و گو با او، شیعه شد و نام خود را حسین، نام همسرش را فاطمه و نام پسرش را علی گذاشت. او 22بهمن سال بعد به قم آمد ودر یک دورۀ یک ماهه شرکت کرد و هم اکنون خودش در آنجا مبلّغ است.

 

سید علی موسوی می گوید: همۀ اینها به پیام امام حسین علیه السلام و به بطن ایمانی مبارزه باز می گردد. سید علی معتقد است که نه فقط مبارزان چپ، بلکه حتی تیپ های آکادمیک دنیای غرب نیز سرخوردگی های جدی دارند و تمایل به معنویت و حکمت اسلامی، ظرفیت های فراوانی برای تبلیغ در میان ایشان دارد. 

 

در ادامه مصاحبه ماهنامه طلبگی «حاشیه» را با وی می خوانید.

 

*   *   *  

 

 

 

سید علی موسوی، متولد1360 در مشهد، از طلبه‌های درس خارج، مدرس و پژوهشگر حوزوی و از فعالان عرصه فرهنگی و تبلیغ جهانی است. پس از پایان تحصیلش در مدارس نمونه دولتی مشهد، وارد دانشگاه علم و صنعت شد؛ اما خیلی زود دانشگاه را رها کرد و برای ورود به حوزه‌ی علمیه، راهی قم شد. و فعالیت‌های او حکایت خواندنی است.

 

* در ابتدا کمی از خودتان، تحصیلات و نخستین فعالیت‌هایتان بگویید.

تحصیلات راهنمایی و دبیرستان را در مدارس نمونه دولتی مشهد پشت سر گذاشتم که فضای علمی و فرهنگی و استادان خوبی داشت. بالطبع، بخشی از دغدغه ما علمی و بخش دیگر، مباحث مذهبی، فرهنگی و سیاسی بود .

 

در دبیرستان مسئول انجمن اسلامی و بسیج بودم و به‌واسطه دوستان دانشجو، با استادان صاحب فضل مرتبط بودیم. به‌تبع آن‌ها به مطالعات اسلامی متمایل شدیم و جدی‌تر به آثار شهید مطهری و مباحث مربوط به چیستی تمدن غرب، تاریخ انقلاب و ... پرداختیم. به جلسات دانشجویی دانشگاه‌های مشهد می‌رفتیم و همه تیپ‌های فکری تجربه می‌کردیم. هیئت میثاق با شهیدان دبیرستان، استفاده از روحانیون انقلابی اهل تهذیب نفس و دیدار با خانواده شهیدان همچنین نقد فیلم و اتاق مطبوعات و تریبون آزاد از برنامه‌های ما بود.

 

* پس در فضای پرجنب و جوشی قرار داشتید!

مدرسه‌ی ویژه‌ای داشتیم و همه بچه‌ها درس‌خوان بودند. بنده نیز تلاش می‌کردم در کنار فعالیت‌های گوناگون، درسم نیز برتر از بچه‌های دیگر باشد. درس‌ها به‌ویژه درس فیزیک و ریاضیات خیلی برایم لذت‌بخش بود و با همین دغدغه فیزیک، وارد دانشگاه علم و صنعت تهران شدم.

 

* علاقه شما به فیزیک، عمیق‌تر از مباحث دیگر بود؟

من واقعاً فیزیک را دوست داشتم. البته تصورم قبل از ورود به رشته فیزیک خیلی شیرین‌تر بود ؛ وقتی به دانشگاه رفتم، دیدم رشته فیزیک اجازه جولان‌های فلسفی به ما نمی‌دهد. آنجا احساس کردم که تمایلاتم به فیزیک، طعم فلسفی دارد.

 

* علایق علمی، فرصت فعالیت در دانشگاه را به شما می‌دهد؟

در دانشگاه سعی داشتم درسم را بخوانم و دانشجوی ممتاز شدم. درعین‌حال همان فعالیت‌های دبیرستان را ادامه دادم؛ مثلاً در نشریات دانشجویی قلم می‌زدم. هرروز کاریکاتورهای عدالت‌خواهانه را به دیوار می‌چسباندم. یک فضای پخش کتاب‌های هنر و ادبیات انقلاب را نیز راه انداختم؛ اما مسئله اصلی ما این‌ها نبود. لذا دانشگاه را رها کردم و در حوزه علمیه مشغول شدم.

 

* پس‌ازاینکه حوزه را انتخاب کردید، یک انتخاب آگاهانه بود؟

من متأثر از امام خمینی رحمه‌الله تقریباً از همان ابتدا انتخابم حوزه بود؛ هرچند خانواده چندان مایل نبودند. اما جمع‌بندی من این بود که انتخابم، دانشگاه نیست؛ ازاین‌رو درس‌های حوزه را آغاز کردم. هدایه، صمدیه و صرف را در نیمه دوم سال آخر دبیرستان خواندم و عملاً با ورود به حوزه قم، پایه دوم را در مدرسه معصومیه آغاز کردم و هرسال هم توانستم دوپایه را بخوانم.

 

* فعالیت‌هایتان را در مدرسه معصومیه ادامه دادید؟

مدتی مشغول دروس حوزه بودم؛ به‌ویژه مطالعات فلسفی من جدی بود و جزو طلبه‌های درس‌خوان مدرسه بودم. پس از مدتی با دوستان دانشگاهی به این نتیجه رسیدیم که باید حرکت متفاوت با فضای گفتمانی موجود صورت بگیرد؛ ما فکر می‌کردیم رهبر معظم انقلاب، گفتمان جدیدی در فضای عدالت‌خواهی آغاز کرده‌اند. بر این مبنا نشستی در قم برگزار شد که مبدأ شکل‌گیری جنبش عدالت‌خواه دانشجویی شد.

 

* ورود به حوزه، چه مقدار در شخصیت شما تأثیر گذاشت؟

حوزه پختگی ویژه‌ای به انسان می‌دهد؛ حرکت‌هایی که ما قبلاً انجام می‌دادیم، زیرساخت قوی و ماندگاری نداشت. اما عمق نگاه طلبگی موجب می‌شود حرکت با وزانت، صلابت و بر اساس موازین باشد. حرکت‌های اجتماعی ما مدیون، مرهون و نیازمند فقه هستند؛ نفس کشیدن در فضای قرآن و روایات خیلی مؤثر است. جدای اینکه به یک سنّت رسمی حوزوی وصل شدیم، واقعاً بهره‌مندی از این سنّت برای ما ارزش شد .

 

* به نظر شما استادان حوزه چقدر در شکل‌گیری شخصیت حوزوی طلبه مؤثرند؟

یکی از دلایلی که سبب می‌شود طلبه پس از مدتی احساس سیری کند و علوم حوزوی را دست‌کم بگیرد، ندیدن استاد عمیق و قوی است؛ یکی از نعمت‌هایی که خدا به من عنایت کرد، این بود که در مسیر طلبگی، استادان ارجمندی سر راهم قرار گرفتند.

 

در اعماق این دریای رنگارنگ، چراغ اعتماد به دارایی‌های حوزوی را استادانی در  پیش چشم نابینای ما روشن کردند که واقعاً مدیون آن‌ها هستیم. البته زیرساخت‌های نگاه بنده متأثر از شهید مطهری رحمه‌الله و حضرت امام رحمه‌الله است؛ ولی استادان نقش بارزی دارند؛ چون فخامت و عمق آنچه مطالعه می‌شود، با تربیت استاد شکل می‌گیرد و تنها بامطالعه، کسی عمقی پیدا می‌کند.

 

* بعضی از طلبه‌ها با ورود به حواشی، درس حوزه را جدی نمی‌گیرند؛ شما چگونه با این مسئله مقابله کردید؟

اینجا یک مقدار زیادی تعبدی عمل کردم؛ اینکه امام رحمه‌الله می‌فرمایند حرام است در مدرسه بمانید و درس نخوانید، مبنای من بود تا درس‌ها را جدی بگیرم. و فکر می‌کنم همین خیلی نجاتم داد. اصلاً تعبد پدیده ارزشمندی است. درواقع توفیق الهی به انضباط و برنامه‌ریزی خیلی کمک کرد. جمع‌کردن این دو حوزه فشار دارد، اما تحملش شیرین است.

 

* هویت حوزوی چه مقدار برای شما مهم و ارزشمند بوده؟

واقعاً به این نتیجه رسیده‌ام که راهی که امام رحمه‌الله رفت، راه درستی بود و چون  ایشان برایم الگو بود، به لباسم افتخار می‌کردم. ما باید اعتمادبه‌نفس ویژه‌ای داشته باشیم و باور کنیم راه درست، راه ماست. به خاطر همین در نخستین فرصتی که اجازه معمم شدن داشتم، لباس پوشیدم.

 

* نظر شما در مورد نظام آموزشی حوزه چیست؟

نظام آموزشی حوزه در همان زمینه که بیشترین ادعا را دارد، یعنی فقه، ایرادات جدی دارد. همین سبب می‌شود نخبه‌ترین طلبه‌ها با فلسفه و تا حدودی اصول مأنوس باشند؛ اما با فقه انس نگیرند. مشکل برمی‌گردد به این‌که در کلاس فقه، تنها با صاف کردن متن و برگردان ضمیرها به مرجعش بسنده کرده‌ایم. چه برسد به اینکه با مجامع روایی، استادان،شخصیت‌های رجالی و چگونگی فهم روایات آشنا شود یا نوع تعمل با مسائل فقهی، فهم های ساختارمند و منضبط در هنگام استنباط، موضوعات زنده حیات اجتماعی در مسائل فقهی و ... را بررسی کند. همه اینها سبب شد دوره آموزشی متفاوتی را طراحی و عملاً موفقیت این شیوه را تجربه کنیم. اکنون تا حدی مشغول این چنین تدریسی از فقه هستم.

 

* دغدغه های تحصیلی، تدریسی و پژوهشی این روز های شما چه چیزهایی هستند؟

فقه تدریس می کنم و قاعده ام هم این است که یک تدریس و نه بیشتر؛ تحصیل هم همین طور. البته می شود در کنار یک درس اصلی، یک درس جنبی هم داشت؛ این قاعده زیر ساختی حوزه است که دو درس زیاد و یک درس کم است!

 

اما پژوهش؛ در مقطع سطح چهارم حوزه، مشغول تدوین پایان نامه دوره عرفان و شریعت هستم. این دوره در مجموعه ای به نام مؤسسه فرهنگ و تمدن توحیدی زیر نظر استاد محمد رضا فلاح و با مرجعیت علمی استاد یزدان پناه طراحی شده و در مؤسسه آموزش عالی امام رضا در حال اجرا است. در حوزه دانشجویی دانشگاه شریف هم ورودی دارم.

 

* در مورد موضوعاتی که هم اکنون در پژوهش مسائل علوم انسانی، بحث های تمدنی و سبک زندگی دنبال می کنید، بگویید.

ما معتقدیم پارادایم های علوم انسانی فعلی، ما را به نتیجه نمی رساند؛ جدا از پارادایم های غربی، پارادایم های حوزوی، که نگاه های فلسفی و ضد فلسفی هم درون خود دارد، کامل نیستند. باید محور اصلی در دانش های کاربردی اسلامی، حرکت از متن میراث اسلامی به سمت حل کردن مسائل عینی در جامعه باشد. و گر نه علوم انسانی – بذات خود – برای ما مسئله نیست. در تراث هم ظرفیت های متنوعی وجود دارد؛ نقطه کانونی این میراث، اندیشه  توحیدی است.

 

نگرش توحیدی، یعنی آوردن نگاه توحیدی به صحنه ی عملیات و تبدیل آن به به نرم افزارهای عینی، یکی از کار های پژوهشی بنده در حوزه سبک زندگی است. مدت زیادی است که مشغول آن هستیم. پروژه دیگرم سیره رهبرانه حضرت امام رحمه الله و مقام معظم رهبری است.

 

* ما خیلی مشتاق هستیم که درباره حوزه دانشجویی و اهدافش بشنویم.

پیرو کار پژوهشی، یک فضای تبلیغی را در یک محیط عینی تعریف کردیم تا آن مرکز تربیت امثال شیخ بهایی هایی بکنیم که غربی ها هم در برابر آ ن کرنش بکنند. بنابرین نخستین کاری که انجام دادیم، تأسیس گروه رشد و حوزه دانشجویی با مدیریت دوست عزیزمان، حجت الاسلام محمد قمی بود. هدف، تربیت افرادی بود که تاحدی به دارایی های علوم حوزوی مسلط باشند. تلاش ما این است که نخبگان و افراد مؤثر در آینده کشور در هر عرصه ای که ورود می کنند، زیرساختی اسلامی را در ذائقه های فرهنگی و تمدنی خود ، داشته باشند.

 

* چه برنامه ای در حوزه دانشجویی دارید؟

پذیرفته شدگان دو روز در هفته را در فضای حوزه دانشجویی هستند و برنامه های علمی و معنوی ویژه ای دارند و دروس معارف اخلاق که عنوانی ابداعی و ویژه است؛ نظام اندیشه به اصول عقاید، مباحث تاریخی ، زبان عربی و کلام قرآن ارائه می شود. همین طور سیره امام رحمه الله و رهبر انقلاب با دغدغه ارائه «منطق رهبری» جزو دروس این حوزه است.

 

البته همه این کار ها تحت اشراف مؤسسه «فرهنگ و تمدن توحیدی» وزیر نظر حاج آقای فلاح انجام می شود.

 

* به عنوان پرسش پایانی، توصیه شما به طلبه‌ها چیست؟

توصیه ای که همیشه به خودم می کنم، این است طلبگی برایم عزیز و دوست داشتنی باشد؛ سعی کنیم آنچه را خدابه ما داده، درک کنیم و شاکر باشیم که در متن تراث شیعی نفس می کشیم. طلبگی مایه عزت و افتخارمان باشد.

 

کلمات کلیدی

ارسال نظر

تریبون