تاریخ خبر: کد خبر: 9026

خوبان خراسانی| به مناسبت سالروز شهادت سید علی اندرزگو

مرد هزار چهره انقلاب اسلامی را بیشتر بشناسید/ امام خمینی(ره): ما نیمی از انقلاب را از اندرزگو داریم

او در طول سال‌های مبارزه از ۲۴ شناسنامه و همچنین گذرنامه‌های گوناگون استفاده کرد. همین اقدامات او سبب شده است که وی را به نام مرد هزار چهره انقلاب اسلامی بشناسند.

مرد هزار چهره انقلاب اسلامی را بیشتر بشناسید/ امام خمینی(ره): ما نیمی از انقلاب را از اندرزگو داریم

به گزارش «قاصدنیوز»، با پایان تحصیلات ابتدایی به دلیل مشکلات معیشتی، ترک تحصیل کرد و در 12سالگی در یک کارگاه نجاری مشغول به کار شد. از آنجایی که به علوم دینی علاقه وافری داشت، پس از فراغت از کار، تا پاسی از شب در مسجد هرندی دروس می‌خواند.

 

در نوجوانی با شهید نواب صفوی آشنا شد و تحت تاثیر شخصیت وی قرار گرفت. در سن ۱۸ سالگی گام به عرصه مبارزه با رژیم پهلوی گذاشت. در جریان قیام ۱۵ خرداد، یکی از فعالان شکل‌دهنده تظاهرات بود و به دلیل تلاش‌هایش مورد تقدیر امام خمینی قرار گرفت.

 

پس از واقعه ۱۵خرداد، برای نخستین بار دستگیر شد و تحت شدید‌ترین شکنجه‌ها قرار گرفت و با اینکه در زیر شکنجه بیهوش شده بود، به روایت اسناد ساواک لب از لب نگشود. پس از آزادی از زندان وارد شاخه نظامی موتلفه اسلامی شد.

 

در همین دوران بود که اعضای موتلفه تصمیم به ترور حسنعلی منصور، نخست‌وزیر وقت گرفتند.زمانی که ۱۹ سال بیشتر نداشت، در این عملیات مسولیت کُند کردن حرکت اتومبیل منصور را برعهده داشت تا محمد بخارایی بتواند او را از پای در آورد. پس از شلیک شهید بخارایی به منصور، اندرزگو برای اطمینان از مرگش، خود را به او رساند و گلوله دیگری در مغزش خالی کرد و متواری شد. از آن به بعد زندگی مخفی اختیار کرد و مخفیانه در قم زندگی و تحصیل علوم حوزوی را ادامه داد.

 

رژیم که از یافتن وی مایوس شده بود، او را به صورت غیابی به اعدام محکوم کرد. پس از مدتی، توسط ساواک شناسایی شد اما توانست فرار کند و خود را مخفیانه به عراق رساند و با امام از نزدیک دیدار کرد؛ وی پس از بازگشت به ایران، روز‌ها با لباس مبدّل و با نام‌های مستعار به شهرستان‌های مختلف مسافرت می‌کرد و به فعالیت‌های تبلیغی مشغول می‌شد. در مشهد در نزد ادیب نیشابوری از علمای مشهد به توسعه معلومات می‌پرداخت و همزمان، طلاب دیگر را نیز از اطلاعات علمی و مبارزاتی‌اش بهره‌مند می‌کرد.

 

او در مشهد چندین خانه عوض کرد و همان زمان پنهانی به سفر حج رفت. در سفری دیگر که عازم انجام حج عمره شده بود، خود را به نجف رساند و بار دیگر به دیدار امام رفت و از آنجا برای دیدار با مبارزان کشورهای دیگر و افزودن بر دانسته‌های علمی رهسپار سوریه و لبنان شد.

 

در سال ۱۳۴۵ به ایران بازگشت، به قم رفت و با اسامی مستعار فعالیت می کرد. هرگاه فرصتی پیش می‌آمد با سخنرانی‌های پرشور خود مستمعان را به تحرک وا می‌داشت. همین سخنرانی‌ها باعث شد دوباره شناسایی شود. ناگزیر به تهران آمد.

 

در همین دوران بود که ازدواج کرد. افراد زیادی به عنوان میهمان به منزل وی رفت و آمد می‌کردند که بعد‌ها معلوم شد تحت آموزش او قرار می‌گرفتند. به مرور زمان بر وسعت فعالیت‌های انقلابی‌اش افزود و برای اینکه شناسایی نشود، منزلش را مرتب عوض می‌کرد.

 

در سال ۱۳۵۱یکی از دوستان وی دستگیر و در زیر شکنجه علیه او اعتراف کرد و ساواک با استفاده از سرنخی که به دست آورده بود، درصدد دستگیری اش برآمد اما او بار دیگر توانست بگریزد و به قم برود. در قم با گروه‌های مبارز مسلمان به برقراری ارتباط پرداخت و برای آن‌ها پول، اسلحه، مهمات و امکانات فراهم کرد. بار دیگر، ساواک موفق به شناسایی محل زندگی او شد و این‌ بار نیز، وی از معرکه گریخت و با نامی دیگر و در لباسی مبدل، خود را به مشهد رساند و در آن شهر با حجت‌الاسلام واعظ طبسی تماس گرفت و با کمک وی توانست همراه همسرش و به طور پنهانی از طریق زابل و زاهدان به افغانستان فرار کند. در افغانستان تنها یک ماه دوام آورد و نتوانست دور از مبارزه باشد، بدین ترتیب مخفیانه خود را به مشهد رساند.

 

ابوالحسن سپهرنیا، دکتر حسینی، شیخ عباس تهرانی، ابوالحسن نحوی، سیدابوالقاسم واسعی، محمدحسین جوهرچی تعدادی از نام‌های مستعاری بود که از آن‌ها بهره برد. او در طول سال‌های مبارزه از ۲۴ شناسنامه و همچنین گذرنامه‌های گوناگون استفاده کرد. همین اقدامات او سبب شده است که وی را به نام مرد هزار چهره انقلاب اسلامی بشناسند.

 

پس از بازگشت به ایران همزمان با اوج‌گیری انقلاب تصمیم به حذف فیزیکی شاه گرفت. اینچنین بود که در یک برنامه ۶ ماهه، رفت و آمدهای شاه را تحت نظر گرفت تا بتواند با وارد کردن مواد منفجره از فلسطین، هدف خود را پیاده کند. بنابراین دست به کار شد تا به کمک شخصی در داخل کاخ سلطنتی به این مهم دست یابد اما قبل از آنکه نقشه خود را عملی کند به دام مأموران ساواک افتاد.

 

سرانجام در ۱۹ ماه مبارک رمضان مصادف با 2شهریور ۱۳۵۷ در درگیری مسلحانه با نیروهای ساواک به شهادت رسید. او که در محاصره مأموران ساواک قرار گرفت. ابتدا از ناحیه پا زخمی شد. در این فرصت که نقش بر زمین شده بود، با خوردن کاغذهای حاوی شماره تلفن دوستان و نزدیکانش و آغشته کردن بقیه مدارک به خون خود، مانع از آن شد که نشانی کسی به دست ساواک بیفتد. پیکر او در بهشت زهرا سلام الله علیها تهران به خاک سپرده شد.

 

با همه مشغله های مختلف اجتماعی از خودسازی و سلوک معنوی لحظه ای غافل نبود و هرگز وظایف خویش را فراموش نکرد.

 

امام خمینی درباره او می گوید: "ما نیمی از انقلاب را از این شهید داریم." همچنین رهبر معظم انقلاب می گوید: "شهید سید علی اندرزگو چریک مبارز مسلمان فرزند علی بود، همنام علی بود، همگام و همراه علی بود. من لازم میدانم به امت مسلمان سفارش بکنم سعی کنید این چهره عزیز و ناشناخته را بهتر بشناسید."

کلمات کلیدی

ارسال نظر

تریبون