
به گزارش«قاصدنیوز»، صفحه منتسب به حسن رحیمپور ازغدی در اینستاگرام از میان سخنان ایشان خاطره ای جالب را منتشر کرده است.
متن این خاطره بدین شرح است:
بعضى از خارجى ها که به ایران مى آیند، وحشت میکنند از رانندگى ما، بخصوص در مشهد! ....[خنده حضار]....میگویم مشهد، چون من خودم راننده مشهدى هستم و همه این کارها را بلدم. واقعاً ما ایرانى ها و به طور اخص مشهدى ها ، خطرناکترین رانندگى ها را در جهان داریم!
یک مهمان خارجى داشتیم که آمده بود مشهد، از فرودگاه که وارد خیابانهاى مشهد شدیم، دیدم داخل تاکسى وحشت زده دور و برش را نگاه میکند، گفتم چه شده؟ ، گفت اینجا چه خبر است؟ ، گفتم چه چیز را میگویى؟، گفت چه اتفاقى افتاده در خیابانها؟! ، چرا همه اینطورى وحشتناک رانندگى میکنند؟ کسى دنبالشان کرده یا خطرى تهدیدشان میکند؟ گفتم نه بابا! این تازه حالت عادى شان هست...[خنده حضار]...الان ما در موقعیت عادى هستیم...اگر اوضاع خطرناک شود، بعداً به تو میگویم که چطورى رانندگى خواهیم کرد.
ما متاسفانه از این مشکلات زیاد داریم. یک مسیحى آفریقایى، طفلکى تحت جاذبه انقلاب و امام، مسلمان شده بود و آمده بود ایران تا پزشکى بخواند. دوسالى اینجا بود و بعد در رفت. یکبار در سفرى که به آفریقا داشتم، او را دیدم. گفتم چه شد؟ چرا در رفتى؟ گفت من خیلى شنیده بودم از اسلام و انقلاب و امام و خیال میکردم تمام مردم شما مثل همین شهدا و مجاهدین و فداکاران هستند، به محض اینکه از فرودگاه وارد تاکسى شدم، راننده تاکسى کلاهم را برداشت. من را برد یک جایى که نخواسته بودم و یک عالمه پول از من گرفت. فردا رفتم مغازه یک چیزى بخرم، یک قیمت بالایى به من فروخت که بعداً در مغازه دیگر دیدم که قیمتش خیلى کمتر است. یعنى هر لحظه باید مراقبت میکردم که کسى کلاهم را برندارد!
آقا اینقدر من از حرف او خجالت کشیدم که حد نداشت. میگفت شما که قشنگ ترین حرفهاى دنیا را میزنید، چرا اینطورى زندگى میکنید! میگفت من به عشق حرفهاى شما آمدم، وقتى شما اینطورى عمل میکنید، چرا من اینهمه راه را بلند شوم و بیایم آنجا، اینجا ممکن است مردم همان کارها را انجام دهند اما لااقل من کنار ننه و بابایم هستم و مشکلات غربت را لازم نیست تحمل کنم.
http://www.ghasednoor.ir/fa/tiny/news-5911
ارسال نظر