تاریخ خبر: کد خبر: 2856

گفتمان‌هاي برتر در سازمان‌هاي مردم‌نهاد توليد مي‌شود

آينده، آينده گفتمان‌هاي برتر است که در مجموعه‌هاي مردم‌نهاد توليد مي‌شود و نه با پول‌هاي بيشتر. در همه عرصه‌هاي اقتصاد، فرهنگ، تکنولوژي و حتي در آينده نزديک عرصه‌هاي ديگري مثل امنيتي و سياسي و اجتماعي اين امر اتفاق مي‌افتد.

گفتمان‌هاي برتر در سازمان‌هاي مردم‌نهاد توليد مي‌شود

اشاره: حاج حسین یكتا مسئول بنیاد فرهنگی خاتم الاوصیاء است. وی از تاثیر انقلاب اسلامی بر شکل و نوع فعالیت‌های مردمی در دهه‌های اخیر می‌گوید.

 

* بعد از پيروزي انقلاب، از نخستين کارهايي که امام انجام دادند تاسيس نهادهاي مردمي فرهنگي مانند بسيج، جهاد سازندگي و نهضت سوادآموزي بود. نگرش و ديدگاه امام به سمت فرهنگ مردمي بود اما الان بيشتر ديدگاهها به سمت فرهنگ دولتي است تا فرهنگ مردمي. فرق بين اين دو چيست و کارکرد آنها چيست؟

فعاليت در يک حوزه وقتي مردمي مي‌شود يا به روايتي امتي مي‌شود، تکليفي هم مي‌شود ممکن است براي کاري چنان احساس تکليف کنيم که در آن عرصه جهاد کنيم تا به شهادت برسيم. فضا نسبت به اينکه براي من کار اجباري است و يا کاري اداري و روزمره، خيلي فرق مي‌کند. تفکيک اين دو در اقتصاد، در فرهنگ و حتي در فضاهاي علمي تاثير خودش را نشان مي‌دهد.

مثلا در يک کار Hightech دانش‌بنيان، اگر خود دانشمند را از ابتدا شريک بدهيم و بگوييم از پژوهش دانش‌بنيان تو حمايت کنيم و بعد از اينکه کار شما پا گرفت و بر اساس آن، شرکتي هم تشکيل شد، ما در آن سرمايه‌گذاري مي‌کنيم و بعد بر سر شراکت با هم به توافق مي‌رسيم؛ اين کاري است که خارجي‌ها با نخبه‌هاي ما مي‌کنند. دانش را نبايد از اول قيمت‌گذاري بکنيم. با اين شرايط فرد اينجا که وطنش، خانه‌اش و زندگي‌اش و آبا و اجداد و علقه‌اش هست مي‌ماند. حال اگر يک دستگاهي و يا امکاناتي بخواهد که زيرساخت آن نباشد، به مرور زمان آن هم در کنار همين دانش و اين نگاه توليد مي‌شود. فقط اگر به حوزه علمي نگاه کنيم، مي‌بينيم که اگر ما با ديد مردمي به اين حوزه نگاه کنيم، چه رشدي مي‌کنيم. عيبي ندارد اگر اين فرد قرار بود ماهي يک ميليون گيرش بيايد، ماهي 100ميليون گيرش مي‌آيد و 100 تا دانشمند ديگر را هم بياورد. اولين محصولي که توليد مي‌کند يک مشکل عمده تکنولوژي نظام را حل مي‌کند و در نتيجه باعث مي‌شود که مقدار زيادي از واردات کشور کم بشود و بعد اين تکنولوژي حتي صادر بشود. ارزش اين رقمي که به اين دانشمند داده‌ايم خوب است يا آن همه پول و دلاري که خارج کرده‌ايم تا آن تکنولوژي را وارد کنيم که حتي آن تکنولوژي را وارد نمي‌کنيم بلکه محصول است که وارد مي‌کنيم. اينجاست که ارزش اصل 44 و واگذاري بخش اقتصاد به مردم و واگذاري بخش فرهنگ به مردم البته با نظارت عاليه خود را نشان مي‌دهد.

 

فرهنگ، نظارت مي‌خواهد؛ فرهنگ هواست و نمي‌شود هر کاري با آن کرد. فرهنگ به اين معنا که وقتي مي‌خواهيم وارد ميدان عمليات بشويم، حسب سياست‌ها و راهبردهاي تدوين شده عمل بکنيم. حتي در اقتصاد، وقتي يک کارخانه را به بخش خصوصي بدهيد ببينيد چگونه اداره مي‌کند. شايد با کارگر کمتري کارخانه را بچرخاند اما بهتر است چهار تا کارگر اخراج بشوند و کارخانه با کارگر کمتري بچرخد ولي تعطيل نشود، يا اينکه 4، 5 يا 10 سال ديگر با دو- سه برابر اين کارگران کارخانه تعطيل بشود؟ در نتيجه در حوزه فرهنگ، اقتصاد، علم و تکنولوژي و حتي در نگاه‌هاي مراکز مشاوره مديريتي در آنجايي که مردم وارد شده‌اند و با واقع‌گرايي کار را طراحي کرده‌اند، آن کار رشد و نمو و بلوغ و اثر بيشتري داشته است. فقط ما چه مشکلي داريم؟ مشکل ما اين است که عناصري که در نقاط مديريتي مستقر شده‌اند نمي‌توانند مديريت نخبگي بکنند. همان که مقام معظم رهبري فرمودند که نخبگان را با نخبگان مديريت کنيد و يا حضرت امام در جملاتش مي‌گويند اين بازاري‌ها و تجار را با کارمندها مديريت نکنيد که نتيجه آن، آن رانت‌ها، آن رشوه‌ها و آن اتصال غلط بدنه حاکميتي به بخش خصوصي مي‌شود که نه کار حاکميتي مي‌کند و نه بخش خصوصي انجام مي‌دهد و عملا فساد اداري مي‌شود.

 

به عنوان جمع‌بندي؛ عصر امروز، عصري است که مجموعه‌هاي مردم‌نهاد حتي در يک کشور ديگر با سياست کشور اعزام‌کننده آن مجموعه، در حال عمل کردن هستند. مثل امريکا که در برخي کشورها در عرصه‌هاي امنيتي، اقتصادي، سياسي، مديريتي، اجتماعي، آموزشي و فرهنگي يک کشور را دارد مديريت و اداره مي‌کند؛ توسط مجموعه‌هايي به اسم Ngo‌ها يا سازمان‌هاي مردم‌نهاد همان کشور که پارادايم فکري آمريکا بر آنها مسلط است اما در حال مديريت کردن کشور خود هستند و هيچ حضور مستقيمي از دشمن هم ديده نمي‌شود. بنابراين نه تنها در امر اجرا، مجموعه‌هاي مردمي در يک کشور مي‌توانند اثرگذار باشند بلکه حتي امريکا استعمار نوين خود را توسط سازمان‌هاي مردم‌نهاد همان کشور و توسط عناصر همان کشور، اجرا مي‌کند.

 

امام که در اول انقلاب مردم را به صحنه آوردند. سپاه را در کنار ارتش، جهاد سازندگي را در کنار وزارت کشاورزي، کميته امداد و بنياد مسکن را در کنار وزارت مسکن و شهرسازي، و به همين شکل در کنار هر مجموعه دولتي يک نهاد مردمي به راه انداختند. البته طبيعي است که با توجه به گذشت 30 سال از اول انقلاب امکان دارد که برخي از اين دستگاه‌ها دچار بروکراسي اداري و بروکراتيک شدن يا پير شدن شده باشند و لازم است پوست بياندازند. اما در کليت که امروز نگاه مي‌کنيم، اولا به خاطر تکليف‌مداري درجبهه حق، به خاطر خودجوش بودن و دستور نگرفتن از جايي غير از امر تکليفي و ولايي؛ دوما احساس لزوم حضور در صحنه و قدرت سريع مديريت بر موضوعات؛ سوما تخصصي و حرفه‌اي شدن اين مجموعه‌هاي مردم‌نهاد و چهارم با توجه به اينکه نخبگان جامعه براي ورود به دستگاه‌هاي بوروکراتيک ضرورت و لزومي احساس نمي‌کنند، باعث شده است که در همه بخش‌ها به طور طبيعي مجموعه‌هاي خودجوش مردمي رشد و نمو خاصي بکنند.

 

آينده، آينده گفتمان‌هاي برتر است که در مجموعه‌هاي مردم‌نهاد توليد مي‌شود و نه با پول‌هاي بيشتر. در همه عرصه‌هاي اقتصاد، فرهنگ، تکنولوژي و حتي در آينده نزديک عرصه‌هاي ديگري مثل امنيتي و سياسي و اجتماعي اين امر اتفاق مي‌افتد. علت اين اتفاق اين است که نخبگان جامعه وقتي صحنه را براي حضور تنگ مي‌بينند و به علاوه احساس مي‌کنند که در قسمت تکليفي، باري بر روي زمين مانده است و حتي در قسمت منفعتي، احساس مي‌کنند که در نهادهاي مردمي منافع فکري بيشتري دارند و اهميت به تجربه، علم و گفتمان آنها بيشتر مي‌شود و حتي برايشان اهميت اقتصادي پيدا بکند، هرگز به مجموعه‌هاي دولتي ورود نمي‌کنند.

 

* سازمانهاي مردمنهاد براي اينکه نگاه مستقل خود را حفظ کنند بايد چکار بکنند تا مثل خيلي از موارد به قول شما تبديل به نهادي بروکراتيک نشوند؟

من احساس مي‌کنم اگر هر مجموعه‌اي در حيني که شروع مي‌شود، آينده‌پژوهي نداشته باشد -که اصلا ما الان بايد برويم و حتي بر روي آينده‌سازي فکر کنيم و نه آينده پژوهي-، و يک زيرساخت دانشي علمي قوي براي ساختار، سيستم و سازمان خود طراحي نکند و سريعا خود را با وضعيت دنياي بيرون خود تطبيق و بازنگري نکند، به خاطر سرعت تکنولوژي و توليد علوم جديد مديريتي و به خاطر تحولات مهم در عالم که بخشي از آن به تبادل اطلاعات برمي‌گردد، خيلي از مجموعه‌ها سريع‌تر از آنچه شما فکر کنيد مرگ حتمي و قطعيشان رقم مي‌خورد. چرا؟ چون دنيا معطل ما نمي‌شود. سنت‌هاي الهي نيز معطل ما نمي‌شوند. سنت‌هاي الهي معطل بي‌تقوايي و کم‌تقوايي و کم‌فهمي و کم‌درکي و کم‌صبري و کم‌تحملي و انقلابي‌گري را کنار گذاشتن و پاي انقلاب نبودن و پاي کار دين خدا نبودن و کنگر خوردن و پاي جمهوري اسلامي لنگر انداختن، نمي‌شود. قومي و قبيله‌اي ديگر مي‌آيند و از همه ما عبور مي‌کنند، چه از کل جمهوري اسلامي و چه در درون جمهوري اسلامي از انقلاب و چه در درون انقلابي‌ها نسل عوض مي شود و نسل پرطراوت جوان مي‌آيد و کار را به دست مي‌گيرد. همينطور سرعتي که عالم در همه بخش‌هاي سياسي، اقتصادي، اجتماعي و علمي پيدا کرده است و همه تحولاتي که پيدا کرده است، معطل ما نمي‌شود. اصلا معطل ما نمي‌شود. پس نه سنت الهي و نه سرعت عالم معطل ما نمي‌شوند ضمن آن که ما تغيير سبک زندگي را داريم. در يک جايي مثل جنگ احد در زمان رسول خدا که لشکر اسلام با کفار 1 به 10 بود اما مردانه ايستاد و بيست و پنج سال بعد و پس از تغيير سبک زندگي، -که الان نيز حضرت آقا يادآوري مي‌کند که زندگي‌ها تغيير کرده است- صفيني بود که علي(ع) به لشکريانش گفت حاضرم 20 تا از شما را بدهم و يکي از ياران معاويه را بگيرم. يعني در جاهايي «کم من فئه قليله» ما، بسيار تغيير کرده است.

 

پس سبک زندگي و سرعت تغيير عالم و سنت‌هاي الهي را تغيير مي‌دهد. پيش برندگي ما را تغيير مي‌دهد. نمي‌گذارد ما با آن سرعت پيش برويم چون عقب افتاده‌ايم. آن سنت «قيام لالله» که ما به آن عمل نکرده‌ايم، نمي‌گذارد که ما «کم من فئه قليله» بشويم و سازمان ما، سازمان برکتي باشد. شايد حرکت مي‌کنيم اما برکت نداريم. و چون حرکت ما از سنت الهي که «قيام لالله» بوده است دارد دور مي‌شود و دنيا، منطبق بر «ليس للانسان الا ما سعي»، سعي و تلاش سه شيفت مي‌کند در حالي که ما سه شيفت کار نمي‌کنيم و جهادي بودنمان را از دست داده‌ايم، پس بنا بر تغيير سنت و تغيير حرکت، نه حرکت ما آن برکت را دارد و نه قدرت آن حرکت را داريم.

 

* بسياري از اين سازمانهاي مردمنهاد، الان قدرت اينکه در خيلي از عرصهها ورود کنند را ندارند البته شايد توانايي آن را داشته باشند و خيلي از ابزار را نداشته باشند و در جاهايي بايد سازمانهاي دولتي کمک بکنند.

منظور شما دقيقا کدام سازمان‌هاي مردم‌نهاد است؟

 

سازمانهايي شبيه پايگاههاي بسيج و کانونهاي فرهنگي...

البته بعضي‌ها اينها را مردم‌نهاد نمي‌دانند و برخي مي‌دانند. آنهايي که به يک رده‌اي وصل هستند را ول کن. آن کانون‌ها، آن روزنامه‌ها، آن دارالقران، آن وبلاگ‌نويس، آن سايت، آن مستندساز و مثل آن...

 

اينها در جاهايي چه از نظر مالي و چه از نظر امکاناتي و تجهيزات زورشان نميرسد. آيا سازمانهاي دولتي با اين افراد و نهادهاي مردمي همکاري دارند تا به آن هدف عاليه برسيم؟

در ديدار 2/2/1392 که خدمت حضرت آقا رسيديم و گزارشي از فعاليت‌هاي بنياد فرهنگي خاتم الاوصيا را ارائه داديم، حرف آقا اين بود (نقل به مضمون) که بنده به خيلي جاها گفتم و از خيلي از دستگاه‌ها خواستم که مجموعه‌هاي مردمي را شناسايي، سازماندهي، آماده و توانمند بکنند؛ نخواستند، نتوانستند و يا نشد. در مملکت اين مشکل را داشته‌ايم که حل آن نياز به يک بلوغ مديريتي دارد. اول اينکه آن مجموعه‌ها به حدي رسيده‌اند که در حال ارائه محصول خود هستند. اين يک بخشي است که بايد منتظر آن مي‌شديم يعني اينکه مجموعه‌هاي مردم‌نهاد محصول حرفه‌اي و تخصصي بدهند. دوم خروجي آن مجموعه‌اي از افراد باشد که فهم درستي از اين مجموعه‌ها داشته باشند، چون فردي از بيرون اين مجموعه‌ها که نمي‌تواند بيايد. اين يک کار گفتماني و مردمي است.

 

هدف اين است که بتوانيم اين مجموعه‌ها را شناسايي کنيم، آموزش بدهيم، سازماندهي کنيم، توانمند کنيم، منسجم کنيم و نظير به نظير عمليات آنها را با دستگاه‌ها تعريف بکنيم، به زيرساخت‌ها مجهز بکنيم، به بودجه‌هاي موجود تجهيز بکنيم و حول عمليات‌هاي مشترک وارد عمل بکنيم. اين کاري است که ما داريم مي‌کنيم. اين هم تا وقتي آن بلوغ پيش نيايد، نمي‌شود. بعضي از حکمت‌ها و برخي از نصرت‌ها سر وقت آن اتفاق مي‌افتد.

 

به عنوان يک نهاد مردمي که در حوزه فرهنگ فعاليت ميکنيد، به طور مختصر تاريخچهاي از فعاليتتان بگوييد.

بچه‌ها در دوم خرداد احساس کردند که شايد براي فعاليت‌هاي بسيجي و حزب اللهي و مخلصانه و مومنانه، دستگاه‌هاي دولت پاسخگو نباشند و هر کسي يک گوشه‌اي سايتي، وبلاگي، دارالقرآني، هيئتي، کتابي، سي دي، نواري و مستندي، فيلمي، يک مجموعه کامل تربيتي، يک اردويي، يک سفري، يک زيارتي، يک راهيان نوري و هر کس هر کاري مي‌توانست بکند، يک کاري را به راه انداخته بود. در دولت‌هاي نهم و دهم به خاطر حمايت‌هايي که شد، کمي اين مجموعه‌ها جاندارتر شد. بعد از قضيه فتنه و اتفاقي که در آن زمان بر اثر يک خلا و شکاف جدي فرهنگي و گفتماني افتاد، کاري را شروع کرديم- آقا قبلش به ما خبر شبيخون فرهنگي ناتو و تغيير سبک زندگي و جهاد همه جانبه را داده بود. هرچند هنوز کاملا خبر نداشتيم که آقا چه نگاهي، چه دغدغه‌هايي، چه نظراتي و حتي چه ايده‌هايي داشته‌اند- احساس کرديم که اگر مجموعه‌هاي مردمي خودجوش دور هم جمع بشوند، يک هم‌افزايي، الگوسازي و گفتمان‌سازي پيش مي‌آيد، يک توان مضاعفي پيش مي‌آيد و يک پيش‌برندگي، يک نخبه‌داري و نخبه‌يابي و يک کنشگري اجتماعي شکل مي‌گيرد.

 

به همين خاطر بنياد فرهنگي خاتم الاوصيا وظيفه شناسايي، سازماندهي، آموزش و توانمندسازي و راه‌اندازي جبهه فرهنگي مردمي حرفه‌اي و تخصصي انقلاب اسلامي را برعهده گرفت. يعني واحد فرهنگي خاتم الاوصيا ستادي جهت راه‌اندازي جبهه فرهنگي مردمي، حرفه‌اي، تخصصي انقلاب اسلامي است که در عرصه‌هاي مختلف و با 13-14 کارگروه محتوايي و 10-20 قرارگاه استاني، عناصر مردمي را به معناي واقعي کلمه دور هم جمع مي‌کند. به هر حال ما در اينجا، اداره‌کل و مديرکل و رده و رسته و مجمع ستاد استاني و مانند اين را نداريم. در اينجا هر بخش به صورت حرفه‌اي و تخصصي به دور هم جمع شده‌اند. و اينجا از پايين به بالا تدابير انجام مي‌گيرد، نه از بالا به پايين. از بالا به پايين سياست‌ها گفته مي‌شود و از پايين به بالا برنامه‌ريزي‌ها منطبق با هر بخش و با هر قسم تدوين مي‌شود.

 

منبع: پایگاه شورای عالی انقلاب فرهنگی

کلمات کلیدی

ارسال نظر

تریبون