
به گزارش قاصدنیوز، نام دکتر شیخ را ابتدا بر سر در بیمارستان ویژه اطفال دیدم. تازه آنجا بود که فهمیدم پزشکی نامدار و خیر در بیش از ٥٠ سال قبل بهصورت رایگان افراد را معالجه میکرده است. اما این باعث نشد تا احساس کنجکاویام خاموش شود. پس سرکی به زندگی این طبیب قدیمی مشهد کشیدم که در زمان خودش خیلیها دستش را شفا میدانستند و متوجه شدم او حتی در آخرین روزهای زندگیاش زمانی که در تخت بیمارستان بود، افراد را ویزیت میکرد.
در این میان آشنایی با فاطمه صلاتشپور منشی قدیمی یکی از مطبهای معروف دکتر شیخ هم باعث خوشحالیام شد؛ چراکه او تنها فرد موجه و قابل اعتمادی است که میتواند با پشتوانه ٢٠ سال خدمت درباره بسیاری از رازهای سر به مهر و نیکاندیشیهای رایج و گفتهشده درباره دکتر شیخ مهر تایید بزند.
برای معرفی بفرمایید چند سالتان است؟
من فاطمه صلاتشپور هستم. سن و سالم یادم نمیآید. حتما باید بیشتر از هفتاد سال داشته باشم. اما نمیدانم متولد چند هستم!
مگر شناسنامه ندارید؟
خیلی سال است از شناسنامه استفاده نکردم و اصلا نمیدانم شناسنامهام کجا هست! سن و سالم به دردتان نمیخورد.
چند سال پیش دکتر شیخ کار کردید؟
٢٠سال.
چه شد که منشی دکتر شیخ شدید؟
شوهرم توی داروخانه «شمس» شاگرد بود و نسخه میپیچید.
داروخانه شمس کجاست؟
آن وقتها در بازار سرشور بود. داروخانه شمس در زمان خودش یکی از مراکز پخش مهم داروی مشهد بود و شوهرم هم آنجا نسخه میخواند. یک روز شوهرم به من گفت «میآیی پیش دکتر شیخ کار کنی؟» من هم گفتم: «بله چرا نیایم! من که بیکارم.» ابتدا برای یک هفته رفتم. چراکه دکتر یک منشی به اسم «مادر مجید» داشت، او به مرخصی رفته بود. بعد از یک هفته که «مادر مجید» آمد، خواستم کلید را تحویل دهم اما دکتر گفت: «بمان» از همان وقت شد که ماندم و همه چیز هم پیش دکتر یاد گرفتم.
کارتان در مطب چه بود؟
من همه کار میکردم. از نظافت گرفته تا آمپولزدن. البته آمپولزدن را از خود دکتر یاد گرفتم.
آن وقتها بچه هم داشتید؟
نه. پسر اولم بعد از دو سال که پیش دکتر شیخ کار میکردم به دنیا آمد.
این اتفاق مربوط به چند سال پیش میشود؟ مطب در کجا بود؟
نزدیک به پنجاه سال. من در مطلب بازار سرشور، کوچه میلانی کنار مسجد ذوالفقار کار میکردم.
آن زمان مثل الان خیلی مرسوم نبود که خانمها کار خارج از خانه کنند، نگاه مردم در این باره چگونه بود؟
نگاه مردم خیلی خوب بود. چون من هم کار مریضها را راه میانداختم و هم به همراه دکتر شیخ برای عیادت به همهجا میرفتم. الان مریضهایی که ممکن است من را ببینند و بشناسند میگویند: «وقتی از کوچه سرشور رد میشویم و یادت میافتیم، زیر لب میگوییم اگر زنده است، خدا خیرش بدهد و اگر مرده است که خدا رحمتش کند«
من حسابدار دکتر شیخ بودم
درآمد دکتر شیخ در یک ماه چقدر بود؟
تقریبا ٥ یا ٦هزار تومان.
اگر کسی پول نداشت چه کار میکرد؟
این که اتفاق خاصی نبود. خیلیها بودندکه پول نمیدادند. تازه دکتر شیخ هر چه پول داشت به من میداد تا از آن نگهداری کنم.
جالب شد یعنی شما حسابدار دکتر هم بودید؟
بله پولها دست من بود و همسر و بچههای دکتر شیخ هرگاه پول لازم داشتند از من میگرفتند که گاهی همین هم باعث دلخوریشان میشد. پول اقساطی را که مثلا دکتر به روغنفروش یا برنجفروش داشت هم آخر هر ماه از همان پول، خودم میدادم.
پس بهجز منشی معتمد دکتر هم بودید؟
بله خیلی زیاد. دکتر با من خیلی مهربان بود و همیشه خدا بیامرزیاش را میدهم.
دکتر شیخ ضامن خانهدار شدن ما شد
درباره خوبیهای دکتر شیخ چه اتفاق ویژهای در زندگی خودتان افتاده است؟
من خودم همیشه دکتر شیخ را خدا بیامرزی میدهم؛ چراکه ما را صاحب خانه کرد. آن زمان میخواستیم خانه بخریم و فقط ١٢هزار تومان پول داشتیم. شوهرم برای گرفتن وام به بانک مراجعه کرد و گفتند ضامن بیاورید.
ما هم پیش هر همسایهای برای ضمانت رفتیم قبول نکردند. دست آخر پیش دکتر رفتم و جریان را تعریف کردم.
دکتر هم با لبخند گفت: «بله. چرا ضمانت نکنم، من از خدا میخواهم شاگردم یک سایه سر داشته باشد.» همان وقت تمام مریضها را ول کرد و با شوهرم به بانک رفت. ٦هزار تومان برای ما ضمانت کرد تا توانستیم در همان بازار سرشور خانه بخریم.
نوبت از روی حساب
با توجه به سیل بیماران نوبتدهی چگونه بود؟
من سواد نداشتم و از روی قیافه و حساب بیماران را راه میانداختم. آن وقتها که مثل الان تلفن و نوبتدهی نبود. یادم هست اولین روزهایی که پیش دکتر رفته بودم یک آقایی میخواست بدون نوبت داخل برود. وقتی اعتراض کردم، مرا به عقب هل داد. اما دکتر شیخ به طرفداریام آمد و او را بازخواست کرد.
آخرین حقوقی که از دکتر گرفتید چقدر بود؟
بعد از خانهای که دکتر برایمان ضمانت کرد، دیگر حقوقی به خواسته خودم نگرفتم.
بعد از چند سال کار کردن در مطب این اتفاق افتاد؟
دقیقش را نمیدانم تقریبا سالهای آخر کارم بود، شاید ١٥ سال گذشته بود.
برای آمپولزدن امتحان دادم
گفتید غیر از منشی یکی از کارهایتان آمپولزدن بود، هزینه ای از این بابت دریافت می کردید؟
بله. مبلغی را دکتر برای تزریق تعیین کرده بود.
همه بیماران این پول را میدادند؟
برخیها میدادند و بعضیها هم نمیدادند. دکتر یک جعبه آمپول داشت و به من گفته بود که برای تزریق کامل آن جعبه سرنگ ٥تومان بگیرم.
آن زمان تزریق آمپول چطوری بود؟
یک قابلمه داشتیم که باید سرنگ را داخلش میانداختیم، میجوشاندیم و با پنس آن را برمیداشتیم. دستم را حتما باید الکلی میکردم. آن وقتها سرنگها این طور حاضر و آماده نبود. البته دکتر برای این کار از من امتحان گرفت و خیلی زود قبول شدم.
قیمت هر آمپول آن زمان چند بود؟
سرنگ که یادم نیست؛ اما میدانم آمپول ب ١٢ دو قران و ١٠شاهی بود.
دکتری که مجانی ویزیت میکرد
آیا این حقیقت دارد که دکتر شیخ از بیمارانش پول نمیگرفت؟
بله. خودش برای من گفته بود که در جوانیاش کوچه «امین دفتر» زندگی میکرده است و آن وقتها درس طلبگی میخوانده است. یک روز صاحبخانهاش مریض میشود. دکتری را خبر میکنند برای معالجه. وقتی کار دکتر غریبه تمام میشود، یک پیرزن دیگر هم که در همان خانه زندگی میکرده، مریض بوده است. دکتر شیخ از آن دکتر غریبه میخواهد که از آن مریض هم عیادت کند؛ اما دکتر غریبه میگوید: «شما من را فقط برای یک مریض خبر کردید و پول یک نفر را دادید» همین میشود که دکتر شیخ ناراحت میشود و با خودش عهد میکند که درس پزشکی بخواند و تمام مریضهای بیبضاعت را مجانی طبابت کند. به این دلیل به دانشگاه طب میرود وآنجا تخصص میگیرد. بعد از برگشتن به مشهد هم در ابتدای بازار سرشور مطب اجاره میکند.
چقدر برای آن مطب اجاره میداد؟
ماهی ١٥٠ تومان. تقریبا روزی ١٠٠ نفر مریض داشت. از اول بازار تا آخر بازار مریضهای دکتر شیخ بودند.
کلا دکتر با گذشت زمان چند مطب داشت؟
دکتر شیخ معتقد بود که بیمارانش نباید مسیر زیادی را برای دیدن او در رفتوآمد باشند. برای همین چند مطب کرایه کرده بود. یک مطب در خیابان سه متری داشت. یکی هم کوچه سر حوضو که در ته خیابان بود. آنجا افرادی از روستاهای نزدیک سرخس هم مراجعه میکردند. یک مطب هم در تپل محله داشت که نزدیک کوچه سرآسیاب بود. یکی هم خانهاش بود. دو مطب کوچه سرشور و میدان مجسمه هم نزدیک یکدیگربودند.
یک تومان و پنج قران حقوق میگرفتم
حقوقتان چقدر بود؟
ماهی ١٥ قران بود. هر بچهای هم که به دنیا میآوردم، دکتر ٥ قران حقوقم را اضافه میکرد.
آن زمان ویزیت دکتر شیخ چقدر بود؟
میز دکتر شیخ یک خیزه داشت.
خیزه؟!
همین کشوهای چوبی میز را میگویم. این خیزه همیشه جلویش باز بود و هرکسی هر چقدر دوست داشت چه یک قران، دو قران یا ١٠ شاهی داخلش میانداخت. دکتر یک بشقاب هم داشت. شببهشب پولهای خرد را میریخت داخل آن و میگذاشت در آب بجوشد. آخرش الکل میریخت رویش و آنها را آتش میزد تا میکروب نداشته باشند. بعضی ها که پول نداشتند برای آبروداری خودشان سرلیموناد را داخل کشو می انداختند. گاهی می شد که تعداد سرنوشابه ها بیشتر از سکه هابود.
میگویند از شهرستانها هم مریض زیاد برای دکتر میآمده درست است؟
بله. این اتفاق خیلی زیاد میافتاد. البته من و دکتر هم به عیادت مریض خیلی میرفتیم.
ساعت کارتان چند تا چند بود؟
من از ساعت ٦ صبح میرفتم تا ١٢ شب. همان جا یک چراغ نفتی داشتم که غذا درست میکردم.
چند بچه داشتید؟ بچهها را چه کار میکردید؟
من چهار تا بچه داشتم و چهار صندلی توی مطب مخصوص بچهها گذاشته بودم. دکتر هم از این مسئله راضیبود.
دستش شفا بود
داروهایی که دکتر استفاده میکرد بیشتر گیاهی بودند یا شیمیایی؟
برخی وقتها خود دکتر شربت گیاهی درست میکرد و با همان مردم را معالجه میکرد. یک شربتی بود به اسم لیموناکس که همان را به بچهها میداد. اگر بچهها سر دل داشتند، زود رفع میشد. دکتر معتقد بود تمام مریضیها از معده ایجاد میشود.
خود دکتر بیماری خاصی هم داشت؟
بله خودش مرض قند داشت و همیشه یک شیشه آب کنارش بود. قهوه تلخ هم میخورد که برای بیماریاش خوب بود.
آیا اتفاق افتاده بود که خودتان هم مریض شوید و دکتر درمانتان کند؟
قبل از اینکه پیش دکتر برای کار بروم گلویم چرک کرده بود. پیش چند دکتر رفتم و خوب نشدم. موقع شروع کارم به دکتر شیخ همین را گفتم. او هم فقط ٦ کپسول به من داد و فقط ٣ تایش را خوردم که کاملا خوب شدم.
پس یکجورهایی دستش شفا بود؟
بله. این را خیلیها میگفتند که دست دکتر شیخ شفاست. مریضهای زیادی را از مرگ نجات داده بود.
جنازهاش روی دست عزاداران خاک شد
قضیه فوت دکتر شیخ را توضیح میدهید؟
دکتر چند سالی بیمار شده بود. این آخریها در خانه بود یک بار که به عیادتش رفتم به من گفت: «اینها میگویند سرطان داری؛ اما اشتباه میکنند«
مگر دکتر بر اثر چه بیماریی فوت کرد؟
دکتر سرطان معده داشت. خیلی هم سیگار هما میکشید. تقریبا روزی ٢ بسته. البته این آخریها ترک کرد. ولی خودش معتقد بود که سرطان ندارد.
این صحت دارد که دکتر شیخ وصیت کرده بود تا او را پیش بیمارانش در قبرستان گلشور خاک کنند؟
از این مسئله حرفی به من نزده بود. شاید این را به فرزندانش وصیت کرده باشد. اما یادم هست که دکتر روز شهادت امام رضا(ع) فوت کرد. وقتی که جنازهاش را میبردند، همین که دستههای عزاداری متوجه شدند دکتر شیخ فوت کرده است؛ او را روی دست به حرم امام رضا(ع) بردند و همان طور در خیابان برایش مراسم نوحهسرایی خوانده میشد.
الان قبر دکتر شیخ کجاست؟
درست کنار پنجره فولاد در صحن انقلاب
منبع: شهرآرا
http://www.ghasednoor.ir/fa/tiny/news-4420
ارسال نظر