
به گزارش قاصدنیوز، مدعی جدیدی درباره سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پا به میدان گذاشته است. چندی پیش محسن سازگارا از عناصر فراری و ضد انقلاب مدعی شد که در تشکیل سپاه پاسداران نقش داشته و اکنون اکبر هاشمی رفسنجانی می گوید که او سپاه را به وجود آورده است! هاشمی به تازگی در مصاحبهای با سایت شخصی خود روایت مفصلی از جنگ و نقش آفرینیاش در این عرصه را مطرح کرده و گفته است:
رابطه من با سپاه خیلی صمیمی بود. چون من این سپاه را به وجود آورده بودم. در اولین جلسه ای که گروه ها در جمشیدیه جمع شده بودند ، من از طرف شورای انقلاب رفتم و این ها را شکل دادیم.
این سخنان هاشمی به نوعی واکنش به گفتگوی سردار رحیم صفوی درخصوص جنگ تحمیلی است. در آن گفت و گو صفوی از اختلافات بین سپاه (محسن رضایی) و اکبر هاشمی رفسنجانی گفته است:
بین رهبری سیاسی جنگ که آقای هاشمی بود و آقا محسن که رهبری نظامی جنگ بود، تفاوت بود. آقا محسن خیلی برای جنگ زحمت کشــید. رهبری سیاسی جنگ، یعنی آقای هاشــمی، با حضرت امام و رهبریِ نظامی جنگ هماهنگ نبود.
به نظر من، آقای هاشمی به فکر قدرت بعد از امام بود و میخواست بعد از امام کشــور را اداره کند. لذا میخواست قدرت را در دست داشته باشد و شاید پیش خود فکر میکرد در این جنگ نباید همه چیز از بین برود. این برای حفظ قدرت خود و ادامه حکومت خودش بود که نمیخواست همه منابع کشور از بین برود.
هاشمی در مصاحبه اش به نوعی تفسیر می کند که چنین وانمود شود امام خود، شخصاً و بدون دخالت فردی، قطعنامه را پذیرفتند. او درخصوص اختلاف سپاه و خودش نیز سپاه را دست پرورده خودش می خواند تا به نوعی بر اختلافات سرپوش بگذارد.
با توجه به سابقه تاریخ نگاری هاشمی رفسنجانی و بیان خاطرات وی که همیشه محل چالش بوده، پذیرش این نکته به آسانی ممکن نیست؛ چرا که موضوع تشکیل سپاه، دیگر خاطره دونفره از امام نیست که کسی نتواند آن را به چالش بکشد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی هاشمی رفسنجانی و بزرگانی چون مقام معظم رهبری، شهید مطهری و شهید باهنر به نوعی در راس و حلقه اصلی انقلاب در کنار امام قرار داشتند. در آن زمان این گروه به اضافه افرادی که جمعا شورای انقلاب را تشکیل می دادند، در تصمیمات کلان نقش داشتند.
محسن رفیق دوست در خاطراتش درباره تشکیل سپاه پاسداران می گوید:
فکر ایجاد نیرویی غیر از ارتش برای دفاع از انقلاب، اولین بار از سوی شهید محمد منتظری مطرح شد. ده روز به آمدن حضرت امام به ایران مانده بود. در مدرسه رفاه نشسته بودیم. محمد به من گفت:«این ارتش که سرانش فرار کردهاند، به درد نمیخورد. نیرویی میخواهد که از آن حفاظت کند. من میخواهم رفقا را جمع کنم و گارد انقلاب درست بکنم». شبها در خانه آقای [حسین] اخوان در خیابان ایران همه را جمع میکرد و درباره تشکیل گارد انقلاب صحبت میکرد. این صحبتها ادامه داشت تا اینکه امام آمدند و انقلاب پیروز شد.
او بدون اشاره به نقشی از هاشمی رفسنجانی در تاسیس سپاه می افزاید:
اوایل اسفند - احتمالاً 9 اسفند - آیتالله بهشتی، آیتالله مطهری، مقام معظم رهبری، آقای موسوی اردبیلی و آقای هاشمی رفسنجانی خدمت امام رسیده و در حال خارج شدن از مدرسه علوی بودند. مرحوم بهشتی جلوی پلههای مدرسه علوی مرا صدا کرد و گفت: «حاج محسن، حضرت امام الان حکم تشکیل سپاه پاسداران را زیر نظر دولت موقت به آقای لاهوتی دادند، بهتر است شما هم در این سپاه باشی. من میخواستم در حزب فعالیت کنم، اما نظر آقای بهشتی این بود که به جمع آقایانی که آقای لاهوتی در پادگان عباسآباد جمع کرده بود، بپیوندم.
رفیق دوست درباره اوضاع بودجه و حمایتهای مالی سپاه در خاطراتش اظهار داشته است:
در شش ماه اول سپاه پاسداران که تشکیل شد هیچ نهادی از ما پشتیبانی مالی نمیکرد و منابع مالی ما بیشتر از سوی نیروهای انقلابی مردمی تأمین میشد مثلاً فردی بود به نام حاج آقا جابر انصاری که در خیابان شریعتی لوستر فروشی داشت و هر وقت در تنگنا قرار میگرفتیم، از او پول میگرفتیم. البته چون کسانی که عضو سپاه بودند حقوقی دریافت نمیکردند تا حدودی خرجمان هم کمتر بود و اعضای اولیه سپاه شب و روز در محل سپاه میخوابیدند و هیچ حقوق و مزایایی هم نداشتند.
جواد منصوری اولین فرمانده سپاه هم در خاطراتش گفته است:
بعد از سقوط رژیم شاه طبعاً اولین سوال مطرح این بود که چگونه کشور - بالخصوص- توسط نیروهای انقلابی اداره شود؟ بنابراین به فکر افتادند قبل از هر کاری یک مجموعه نیروهای مسلح تشکیل گردد. البته کمیتههای انقلاب اسلامی به صورت خودجوش از 23بهمن پنجاه و هفت تشکیل شدند و مقدمات آن هم از قبل فراهم شده بود و مورد تأیید و حمایت حضرت امام (ره) بودند. کمیتهها نقش بزرگی در حفظ و حراست از وضعیت و امنیت کشور در همان روزهای اول ایفا کردند، اما به تنهایی کافی نبودند و قطعاً برای مقاصد بلند مدت و اساسی، تشکیلات منسجم، سازمان یافته و اصولی لازم بود.
برای این منظور از ابتدا یک تشکیلاتی درست شد و دولت موقت در نظر داشت این تشکیلات را در اختیار بگیرد و نامش را نیز «گارد ملی» گذاشت. ولی ما تعدادی از عناصری که در جریان انقلاب بودیم از جمله شهید محمد منتظری این را قبول نکردیم چون وابسته به دولت بود و در کل آن را قبول نداشتیم.
بنابراین اولین تشکیلات سپاه پاسداران را در روز سوم اسفند ۱۳۵۷ تشکیل دادیم و با موافقت شورای انقلاب و حضرت امام (ره) اساسنامه و شورای فرماندهی تأیید شد. به این ترتیب سپاه کار خود را آغاز کرد.
عباس دوزدوزانی از تشکیل دهندگان سپاه پاسداران نیز می گوید:
نفر وسط
کسانی که از آن زمان در جریان مبارزات قرار داشتند، پس از گذشت دو دهه شاهد به ثمر رسیدن انقلاب و تحقق آرمانهایشان به رهبری امام خمینی(ره) بودند و مشاهده کردند سلسله آرزوهایشان محقق شده است، در این دوره به فکر حفظ و حراست از این انقلاب افتادند؛ این مساله از اساسیترین مسایلی بود که در ذهن کسانی قرار داشت که در جریان مبارزات شاهد تحقق آرمان خود بودند.باید یک بازوی نظامی محرم انقلاب به وجود میآمد. طبیعی بود که این سوال در ابتدای کار مطرح بود که چگونه میتوان از انقلاب حفاظت کرد؟ با توجه به شرایط و اوضاع موجود به نظر میرسید که باید یک بازوی نظامی محرم انقلاب به وجود آید چون نیروهایی که از گذشته باقی مانده بودند کفایت حفاظت از انقلاب را نمیکردند و شاید در بخشی از آنها اطمینان لازم وجود نداشت".
دوزدوزانی ادامه داد:
بنده که از زندانیان قبل از انقلاب بودم و تنی چند از زندانیان آن دوره به دنبال آن بودیم که این بازوی نظامی - که باید اعتقادی و فکری باشد - شکل بگیرد. این بازوی نظامی باید در کنار نظامیگری ضرورتهای جهان و زمان و آیندهنگری لازم را میداشت. مشابه همین دیدگاه در سه جریان دیگر پس از انقلاب نیز وجود داشت. جریان دولت موقت نیز با وجود تفکر خاصی که داشت معتقد بود که انقلاب نیازمند یک جریان نظامی و بومی برای حفاظت از خود است؛ در آن مقطع جریانهای نظامی و انتظامی موجود نمیتوانستند به تنهایی موفق باشند. در آن مقطع جریانی تازه از مجموع مبارزان قبل از انقلاب تشکیل شده بود که به دلایل متعدد با یکدیگر هماهنگ شده بودند و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی آن روزها را تشکیل دادند؛ این جریان، جریانی دیگر بود که به دنبال شکلگیری چنین بازوی نظامی بود.
در آن مقطع نیز جریان دیگری تحت رهبری شهید محمد منتظری و دو افسر شایسته و نخبه یعنی شهید نامجو و کلاهدوز شکل گرفت که آنها با دوستانشان به شهید منتظری متصل شده بودند و ایشان سادجا را تشکیل داده بود و فعالیت این گروه را سازماندهی کرده بود. ارتباط تنگاتنگ عناصر این چهار جریان توانست سپاه را تشکیل دهد.
در آن مقطع یک شورای 12 نفره از این چهار جریان تشکیل شده بود که از طرف سادجا شهیدان منتظری، نامجو و کلاهدوز از طرف سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی شهید بروجردی، آقای محسن رضایی، محسن سازگارا و گاهی الویری از طرف دولت موقت آقای رفیق دوست، آقای دانشجعفری و دکتر افروز و از طرف زندانیان سیاسی قبل از انقلاب آقای جواد منصوری، ابوشریف، بنده و برخی مواقع ابراهیم محمدزاده و همچنین از طرف شورای انقلاب آقای موسوی اردبیلی و گاهی آقای هاشمی رفسنجانی در جلسات شرکت میکردند که در این جلسات درباره تشکیل این بازوی نظامی بحث و گفتوگوی بسیاری صورت گرفت.
حضور نمایندگانی از سوی شورای انقلاب در جلسات این هستهی 12 نفره نشاندهنده این بود که هم این جریانها جا افتادهاند و هم با توجه به ارتباطشان با شورای انقلاب حمایت این شورا را کسب کردهاند؛ البته در ابتدای کار طبیعی بود که هر جریانی نظرات خود را اهمیت میداد ولی آرام آرام پس از چندین جلسه دیدگاهها به یکدیگر نزدیکتر شد و این شورای 12 نفره به وحدت رسیدند؛ شاید در بدنه هر تشکیلاتی دیدگاهی مطرح میشد ولی در اصل مشکلی وجود نداشت. در آخرین روز فروردین سال 58 که امام خمینی (ره) در قم به سر میبردند، اعضای این شورای 12 نفره به این نتیجه رسیدند تا برای کسب تکلیف از امام (ره) خدمت ایشان برسند و نتیجه تصمیمات خود را به ایشان برسانند به همین جهت این شورا تصمیم گرفت تا بنده و آقایان محسن رضایی و رفیقدوست خدمت امام (ره) برسند.
دوزدوزانی ادامه داده که :
امام خمینی (ره) را در اتاقی که ایشان تفسیر سوره حمد میفرمودند ملاقات کردیم؛ در آن دیدار امام (ره) رو به ما فرمودند: «مسالهای که دنبال میکردید چه شد؟» من گفتم تقریبا به نتیجه رسیدهایم ولی هنوز دولت موقت به ویژه آقای یزدی معتقدند که باید سپاه را دولت تشکیل دهد.
امام (ره) هم این مساله را نفی کردند و فرمودند بروید سپاه را تشکیل دهید و ما این فرموده امام (ره) را فرمان دانستیم. ما با شور و شعف به تهران بازگشتیم و در جلسه شورای 12 نفره، سخنان امام (ره) را به دوستان اعلام کردیم؛ در آن جلسه نیز دوستان به بنده ماموریت دادند تا بیانیه تشکیل سپاه پاسداران انقلابی را بنویسم و در روز دوم اردیبهشت 58 این بیانیه در روزنامه اطلاعات به چاپ رسید؛ ما در آن بیانیه ضرورت، اهداف و وظایف سپاه را شرح داده بودیم.
در مرداد 58فرماندهان سپاه دیداری با حضرت امام داشتند. پس از این دیدار و تأکید امام راحل، دولت موقت بودجهای برای سپاه اختصاص داد که محسن رفیق دوست در خاطراتش به این موضوع اشاره دارد که میگوید:
20میلیون به سپاه اختصاص یافت که آن را دولت موقت در وجه آقای هاشمی رفسنجانی - زمانی که نماینده امام و مأمور رسیدگی به سپاه بودند- در حدود شهریور ماه ۱۳۵۸ صادر کرد.
در بررسی اظهارنظرات فرمانده هان وقت سپاه پاسداران، تقریبا هیچ یک به نقش کلیدی هاشمی رفسنجانی درخصوص تشکیل سپاه شاره ای نمی کنند چه برسد به اینکه بگویند هاشمی رفسنجانی سپاه را تشکیل داده است.
اما شاید بهترین بیان درباره سپاه پاسداران را بشود در میان کلام حضرت آیت الله العظمی خامنه ای رهبر معظم انقلاب جست. ایشان طی سخنانی مبسوط پیرامون سپاه پاسداران و نقش آن در شرایط حساس روزهای پس از پیروزی و دفاع مقدس، به نقش اصلی امام درباره تشکیل این نهادانقلابی اشاره کرده و فرمودند:
بنده آینده سپاه را یک آینده بسیار مبارکی میبینم. این سازمان متولد شده با انقلاب که از برکات شخص امام است. اگر امام این مسئله را دنبال نمیکردند، سپاه شاید به وجود نمیآمد و یا به این گسترش و صحه قدرت نمیرسید. این وضعیت سپاه از برکات شخص امام است و وضعیت بسیج، این سازمانی که جزء برکات سپاه و برکات انقلاب و برکات شخص امام بزرگوار است.
ان شاء الله باید روز به روز برکاتش در این کشور بیشتر گسترش پیدا کند و مایه گسترش معنویت باشد.
منبع: سراج24
http://www.ghasednoor.ir/fa/tiny/news-2119
ارسال نظر