
در سه ماه اول سال جاری حدود ۳۰ هزار گردشگر خارجی از طریق تورهای رسمی وارد کشورمان شدهاند. خوشبختانه این رقم نسبت به سالهای گذشته روند رو به رشد صنعت توریسم را نشان میدهد. از این رقم به طور متوسط، سالانه بین ۱۰۰۰ الی ۱۵۰۰ آمریکایی برای گردشگری و بازدید از جاذبههای تاریخی و طبیعی ایران، وارد کشورمان میشوند.
روند افزایشی ورود توریسم به ایران و همچنین منطقه خاورمیانه، سبب شده که بازتاب و گزارش بازدیدهای خارجیان از این مناطق در دنیای مجازی رو به افزایش باشد. گردشگران خاطرات سفرهای خود را در وبلاگهای شخصی خودشان مینویسند و از تلخی و شیرینیهای سفر به این منطقه صحبت میکنند.
بهتر از آن چیزی که انتظارش را داشتیم
این گردشگران اطلاعات جالبی هم از ایران مینویسند. آنچه آنها از خاطرات سفرشان میگویند، کاملا برخلاف چیزهایی است که از قبل درباره ایران شنیده بودند. آنها مدام در صحبتهای خود این جمله را تکرار میکنند که شرایط در ایران خیلی بهتر از آن چیزی بود که انتظارش را داشتند. همه چیز مدرنتر و عالیتر از تصور آنها بوده و عجیبتر آنکه هم ولایتیهای خود را دعوت میکنند که در برنامهٔ سفرهایشان حتما وقتی هم برای ایران در نظر بگیرند!
البته این بدان معنی نیست که همه چیز را در ایران مناسب و عالی گزارش کنند، آنها توصیفاتی از مشکلات و معضلات ایران هم دارند، اما نکته عجیب آن است که اغلب آنها در گزارشهای خود میگویند: تصوری متفاوت از آنچه دیدهاند، از ایران داشتهاند. آنها ایران را مکانی ناامن و غیر مدرن میپنداشتند که همه چیز در آن به شکل سنتی و ابتدایی اداره میشده. اما با دیدن برجها، ساختمانها و هتلهای مدرن و مردم با فرهنگ و مهماننواز به وجد آمدهاند و تصورشان در مورد ایران به کلی تغییر پیدا کرده است. حالا سئوال مهمی در اینجا مطرح میشود و آن اینکه این چنین تصور مشترک در بین گردشگران از کجا آمده است؟ جز اینکه رسانههای غربی با تمام قدرت رسانهای خود تلاش میکنند منفورترین تصویر از ایران و ایرانیان را به نمایش بگذارند؟ جز انکه ایران را کشوری نامتمدن و ایرانیان را مردمی وحشی معرفی میکنند؟ اما بازدیدکنندگان همین کشورها زمانی که به خاک ایران پا میگذارند با دنیای متفاوتی از آنچه برایشان ساخته بودند، مواجه میشوند و با سفرنامههای بیغرضی که مینویسند، ناخواسته دست دولتمردان و رسانههای خود را رو میکنند.
پرسشهایی برای تأمل کردن
بد نیست نمونههایی مثبت و منفی از این سفرنامهها را که از سایتهای فارسی و وبلاگهای شخصی انگلیسی زبان گرفتهایم با هم مرور میکنیم. سیلویای ۲۵ ساله، دختری آمریکایی است که عید امسال به ایران آمد. او در مورد ایران میگوید: «تهران دقیقا آنجایی نبود که تصور میکردم. این نوشته را در آپارتمان دوستم، رعنا مینویسم. جایی که ما با هم با یک لیوان چای داغ نشستهایم و به صداهای بلند انفجار که از خیابان میآید گوش میدهیم؛ چند دقیقه یکبار نور یک انفجار بزرگ، آپارتمان را روشن میکند و ما با ترس به هم نگاه میکنیم. این، بخشی از جشنهای آغاز سال نو در ایران است. جشنی که به آیین زرتشتی و باورهایی از سههزار سال پیش بازمیگردد. من واژههای خیلی زیادی شنیده بودم که برای توصیف تهران به کار میرفت؛ شلوغ، چند فرهنگی، دودآلود، پر از ترافیک و خطرناک؛ اما با گذراندن نزدیک به یک هفته در شهر، واژهای که در مجموع به نظر من مناسب میرسد باحال (cool) است.» او در مورد فضای شهری تهران احساس خوبی دارد و مینویسد: «مغازهدارها با گرمی از من استقبال میکردند و بحثهایی که با مردم داشتم، همیشه پر از علاقهای حقیقی و دوطرفه بود. وقتهایی هم که با رعنا در کافیشاپهای تهران گذراندم، در من نسبت به تهران احساس شهری پر از معنای واقعی، تاریخی برای بهخاطر سپردن، پرسشهایی برای تأمل کردن، امیدی برای محافظت و آیندهای برای کشف باقی گذاشت.»
رسانههای آمریکایی باید دقت کنند
البته همانطور که در بالا هم گفتیم همیشه به ستایشمان مشغول نبودهاند. شخصی به نام باکاوان در سال ۲۰۱۳ در سایت خود در مورد تهران مینویسد: «شمال را گشتیم، چالوس را به قصد تهران ترک کردیم، و تهران خیلی زود با ترافیک زیاد، سروصدای آزار دهنده و مقدار زیادی گردوغبار خودش را نشان داد.» نکته منبعث و قابل توجه از این یادداشتها این است که این مسافران با هر سمت شغلی، هر سلیقه، هر جنسیت و هر ملیتی که دارند، هیچکدام ایران را آن طور که رسانهها میگویند، معرفی نکردهاند. اگر از فضای ایران هم خوششان نیامده در نهایت صداقت آن را بیان کردهاند. اما در این یادداشتها نقل قولی وجود ندارد که ایران را شبیه باغ وحشی که رسانهها ترسیم کردهاند، توصیف کند. شوانا لیتل دانشجوی آمریکایی رشته علوم سیاسی است که حدود ۵-۶ سال قبل به ایران سفر کرده. او در یکی از روزنامههای آمریکا اینطور نوشت: «پس از ۱۱ سپتامبر و تلاش بوش برای قرار دادن ایران در محور شرارت، بسیاری از مردم فکر میکنند واقعا ایران شرور است، ولی اگر به ایران سفر کنید و مردم ایران را ببینید، درخواهید یافت که ایرانیان مردم بسیار خوب و مهربانی هستند.» وی همچنین اشاره کرد: «وقتی که سهمیه بندی بنزین آغاز شد من در تهران بودم. شهروندان از کارتهای خود برای بنزین زدن استفاده میکردند و هر روز سهمیه خود را دریافت میکردند. رسانههای آمریکا گزارشهای بسیاری از هرج و مرج به خاطر سهمیهبندی بنزین میدادند. من در تهران بودم ولی اصلا شورشی در کار نبود، شاید در یکی از پمپهای بنزین یک مورد پیش آمد ولی به نظر من رسانهها باید دقت کنند
.
مردمی مهماننواز
پاراگرافهای بالا نشان میدهد که دروغگویی این رسانهها چگونه توسط مردمان خودشان برملا میشود. آنها با سیاهنمایی از ایران کاری کردهاند که ورزشکاران و ماجراجویان حتی مسیرهای سفر خود را تغییر دهند که مبادا گذرشان به ایران، چنین مکان ناامنی بیافتد. افکار عمومی را چنان پر کردهاند که گردشگران پس از ورود به ایران به شگفت میآیند و وظیفهٔ خود میدانند که یادداشتی بنویسند و اعلام کنند که «ای هم وطنان آمریکایی به خدا ایران آن طور که به ما خوراندهاند نیست.» چندی قبل یک دوچرخهسوار ایرلندی وارد ایران شد. در مصاحبهای که با او به عمل آمد، در مورد تصورات قبلیاش از ایران میگوید: «متاسفانه من هنگام جستجو دربارهٔ ایران با حجم انبوهی از تبلیغات منفی علیه ایران مواجه شدم و از طریق وبسایتهای رسمی، اطلاعات مناسب گردشگری از قبیل مراکز تفریحی، هتلها و جاهای دیدنی ایران نیافتم، ولی در وبلاگهای خصوصی و خاطرات دیگر گردشگران بین المللی ایران، اطلاعات خوبی به دست آوردم که باعث دلگرمی من شد. ولی حالا ایران را مکانی امن و ایرانیان را مردمانی مهمان نواز یافتم.»
این مردم دوستداشتنی
ریک استیو، مستندساز آمریکایی درباره ملت ایران میگوید: «میخواهم مردم دوست داشتنی ایران را عاشقانه در آغوش بگیرم.» او به ایران سفر میکند تا مستندی بسازد و بوسیله آن به مردم آمریکا نشان دهد، ایرانیان تروریست نیستند و ایران هیچگاه محور شرارت نبوده است. او در خاطراتش سوغات اصلی ایران را «سفر به ایران» میداند و از مردمش تمنا دارد برای زدودن این ذهنیت درباره ایران و ایرانی در آمریکا تلاش کنند. این مستندساز در خاطرات خود مینویسد: «وقتی به خانه خودم در آمریکا برگشتم، با رگبار سئوالاتی از این دست روبرو شدم که چرا به ایران رفتهام و اصلا چرا باید به ایران رفت؟ قطعا یکی از اصلی ترین انگیزههای من، تلنگری به جامعه خودم در زمینه شناخت جامعه ایران بود. من میتوانم به عنوان یک سیاستمدار به شما بگویم به طور قطعی هرگونه توهم و ترس بیهوده از ترور شدن در ایران و حملات تروریستی را که سبب شده تا ایران یک کشور ترسناک جلوه کند، محکوم است.» و همچنین مینویسد «... واقعا تصویری که از ایران در رسانههای آمریکایی وجود دارد، غیرمنصفانه، تاریک و سیاه، غیرواقعی و به شدت اغراق شده است که توسط دولت ما به مردم القا شده است. سفر من به ایران برای من ثابت کرد که همانطور که من از اینکه متولد آمریکا هستم شاکرم، اکثر قریب به اتفاق ایرانیان هم به هیچ وجه حاضر نیستند خاک کشورشان را با هیچ جای دیگر عوض کنند. من امیدوارم با پخش این مستند از تلویزیون، مردم آمریکا بفهمند که چیزی به نام محور شرارت وجود ندارد و همه اینها ساخته ذهن خیالپرداز رسانهها است.»
ایران جای خطرناکی نیست
این سخنان جای هیچ گونه توضیح اضافی را باقی نمیگذارد. میبینید که غرب با امپریالیسم رسانهای خویش، چگونه به ایجاد یک تصویر منفی از ایران اصرار میورزد و مردم باانصاف این کشورها، زمانی که وارد ایران میشوند از دیدن یک جامعه اصیل و بافرهنگ و مردمی مهربان به وجد میآیند و پس از بازگشت به کشورشان از تجربیات متفاوت خود در ایران حرف میزنند. البته منکر این نمیشویم که کشورمان به عنوان یک جامعه در حال پیشرفت خالی از معضل نیست. سایتهای خارجی را که بررسی میکنیم تعدادی از مردم عادی یا گردشگران حرفهای که برای گردش به ایران آمده بودند از شلوغی و آلودگی تهران شکایت کرده بودند. یکی از گردشگران نوشته بود مناظر طبیعی شمال بسیار زیباست اما امکانات انسانی مثل هتلهای تمیز و نظافت محیط در آن ضعیف است. اما آنچه که در گفتههای این افراد مشترک است، جملاتی از این دست بود: ایران جای خطرناکی نیست؛ ایرانیان تروریست نیستند، ایران بسیار زیبا و متمدن است و... . این مستندساز آمریکایی در تایید گفتههایش میگوید: «ما بر روی یک سیاره زندگی میکنیم و باید یاد بگیریم که با وجود اختلاف نظر و سلیقه، یک زندگی مسالمت آمیز با هم داشته باشیم. این مسیر شاید سخت و ناهموار باشد اما آشنا شدن مردم کشور من با فرهنگ جذاب و دوست داشتنی ایرانیان قطعا گام مهمی در جهت درست این مساله است. بشریت باید از ۷۰ میلیون ایرانی تقدیر و قدردانی بکند. رهبران سیاسی آمریکا گاهی فراموش میکنند که همه ما قبل از اینکه ساکن این سیاره کوچک باشیم، مخلوق خداوند هستیم. من در سفر به ایران این مساله را بسیار ملموستر حس کردم. اگر حرف من را قبول ندارید، به ایران سفر کنید و با مردم فوقالعادهاش رودررو صحبت کنید.»
فکرش را هم نمیکردیم!
گردشگری به نام الچین محمدلی از جمهوری آذربایجان چندی قبل به تبریز آمده بود. او در روزنامه تضادلر در تاریخ ۹۲/۶/۲۱ خاطرات خود را از سفر به تبریز چنین بیان کرده بود: «تصور میکردم که همه زنان در ایران سر تا پا زیر چادری مشکی هستند و هیچ گونه حقوقی ندارند. ولی از قرار چنین نبوده است ... اینجا زنها سرشان را به طور عادی بستهاند و بس. تعداد زیادی از زنها نیز پشت رل ماشین بودند. در زمینه سیستم بهداشت نیز به جرأت میتوانم بگویم که دختران و زنان شاغل در این بخش نسبت به مردان در اکثریت هستند و هیچ یک از آنها از مردم فراری نیستند و برعکس، با مردم رفتار بسیار دوستانه و گرمی دارند و خنده رو هستند. فروشندههای زن زیادی را در مغازهها دیدم. به عبارتی، اگر بگویند که جمهوری اسلامی ایران زنان را از حقوق خود محروم میکند، باید بگویم که این فکر از ریشه غلط است و در عین حال این ادعاها از سوی افرادی مطرح میشود که جمهوری اسلامی ایران را دوست ندارند.» او که در هتل «آذربایجان» تبریز اقامت داشت، در آن هتل با جهانگردان اسپانیایی آشنا میشود. دربارهٔ ایران و تبریز از آنها سئوال میکند، این گردشگران نیز با نظرات بسیار مثبتی از ایران و تبریز صحبت میکنند و میگویند هرگز فکر نمیکردند ایران چنین کشور زیبایی باشد.
کشوری واقعاً شگفتانگیز
خوان مارتین لوپز سانچز نیز یک دوچرخه سوار اسپانیایی است. او چند سال قبل به کشورمان سفر کرد و مقدار زیادی از خاک ایران را رکاب زد. پس از بازگشت نامهای دربارهٔ سفرش به کشورمان نوشت. این دوچرخه سوار میگوید همیشه وقتی درباره مسیر من صحبت میشد، ایران یکی از کشورهای خطرناک مسیر معرفی میشد. اما من اینجا هیچ خطری ندیدم و خوشحالم که به حرفهای سیاسیون و آنچه آنها در رسانهها میگویند گوش ندادم. جین استیل واتر نیز یک خبرنگار جنگ است. با اینکه به طور مستقیم با رسانهها در ارتباط است پس از بازدید از کشورمان خطاب به مردم آمریکا نوشت: «برای یک لحظه هر آنچه را که تاکنون درباره ایران از شبکه فاکس نیوز شنیدهاید فراموش کنید، این کشور واقعاً شگفت انگیز است، شما فقط بیایید اینجا.» این خبرنگار جنگ، که البته یک مادربزرگ ۶۴ ساله اهل برکلی آمریکا هم محسوب میشود و البته مادر ۴ فرزند، اخیرا در جریان سفری سیاحتی - گردشگری به ایران از زندگی روزانه مردم کشورمان گزارش تهیه کرده. او در گزارشش نوشته بود که فکر میکرده زنان ایرانی کلا در زیر چادرهای سیاه زندگی میکنند و اجازه ندارند به راحتی زندگی کنند. اما وقتی وارد فرودگاه میشود در کمال تعجب میبیند خانمها روسریهای رنگی و زیبا به سر دارند. گزیدهای از توصیفات او درباره ایران را میخوانیم: «تهران مشابه سایر شهرهای بزرگ در جهان متمدن است، پر از خودروها، ساختمانها، بیلبوردها، بزرگراهها و تبلیغات سونی، اریکسون و... تا به حال هیچ تروریست یا فروشگاه لوازم جنگی (در تهران) مشاهده نکردهام، هر کسی در اینجا واقعاً، واقعاً خوب و نجیب به نظر میرسد. ایران یک بهشت توریستی است که هرگز کسی را دلزده نمیکند.»
فرصتی که نباید از دست داد
به نظر میرسد استقبال از گردشگران و توریستهای خارجی که قصد سفر به کشورمان را داشتهاند، یک بازی برد، برد است؛ هم از جنبه اقتصادی و هم از جنبه رسانهای و فرهنگی. البته باید واقعگرا هم باشیم؛ از این بابت که انتظار نمیرود این فرستادههای فرهنگی و اقتصادی غرب، صد در صد خوبیهای ما را بگویند؛ بدیهی و طبیعی است که ما مشکلاتی داریم و این را، خودمان نیز خوب میدانیم. اما کافی است این فرصتهای فرهنگی و اقتصادی، تنها نیمی از مشاهدات مثبت خودشان از کشورمان را نیز منتقل کنند؛ آن وقت است که به عنوان مبلغان فرهنگیای که به نفع کشورمان عمل میکنند، مطرح خواهند شد.
http://www.ghasednoor.ir/fa/tiny/news-1778
ارسال نظر