محاسبه برای مبارزه دو وجه دارد. یکی طرف مقابل است و یکی طرف شما است. این که طرف مقابل چه نقاط قوت و چه نقاط ضعفی دارد. این که خود شما چه نقاط قوت و چه نقاط ضعفی میتوانید داشـته باشید. باید از اینها یک محاسبه دقیق داشته باشید. اگر این محاسبه را نداشته باشید، طبیعی است که در مبارزه آن فرجام لازم را پیدا نمیکنید.
فلسفۀ نهایی حکومت، هدایت است نه صرفاً عدالت و رفاه/ ولیّ خدا کسی را به اجبار هدایت نمیکند، ولی باید امکان هدایت فراهم باشد و موانع هدایت برداشته شود/قواعد هدایت اجازه نمیدهد ولیّ خدا به هر شیوهای مردم را وادار به اطاعت کند.
با رفتن ماه مبارک رمضان، شیطانِ به بند کشیده شده را آزاد میکنند، سعی کنید با نوری که از ماه مبارک رمضان گرفتهاید با آن مقابله کنید و در مقابله با شیطان مانند قبل از ماه رمضان نباشید، خود را در فروافتادن در دنیا و کثرات آن کنترل کنید. قلبی که در مقابله با شیطان، یاریشده میتواند با هرچه بیشتر دوری از شیطان زمینهی نظر حق را بر جان خود فراهم نماید.
لسان حال لسان صادق است .وقتی بچه گریه می کند یعنی من گرسنه هستم و ما زود پاسخش را می دهیم یا یک گیاه وقتی پژمرده می شود می گوید آب می خواهم، گیاهی هم که پژمرده نشده نمی گوید آب می خواهم، ما هم به او آب نمی دهیم . خداوند جواد مطلق است و به هر کسی که از او چیزی بخواهد می دهد. اگر ما به زبان حال از خداوند کفر هم طلب کنیم خدا به ما می دهد ، فسق طلب کنیم فسق می دهد. « وَآتَاکُم مِّن کُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ »
هر چه بیشتر می گذرد به این می رسم که خدا به ما ظلم کرده است، بدون اینکه خودمان خواسته باشیم ما را به دنیا آورده و بعد می گوید که باید از من تشکر کنید همان طوری که من می گویم. و هر کاری که من دوست دارم انجام بدهید البته مختار هستید ولی اگر نخواستید این کار را نکنید. واقعا خنده دار نیست ما که نخواستیم به این دنیا بیاییم که هم این دنیا و هم آن دنیا جواب پس بدهیم. بچه که بودیم عروسک های مان را می چیدیم و بازی می کردیم و از بالا به آنها نگاه می کردیم و هر کاری که می خواستیم با آنها می کردیم کاری شبیه خدا، این بار ما شده ایم عروسک و خدا شده عروسک گردان روزگار، راهنمایی بفرمایید.
داشتن جامعه ی دینی بدون حکومت دینی و خواستن حکومت دینی بدون جامعهی دینی نه مفید است و نه ممکن. یک ملازمهای شبیه به تضایف بین این دو مقوله برقرار است. یعنی جامعه ی دینی و حکومت دینی در رابطه با همدیگر معنی میشوند، نه جدا از هم. از حیث دیگری هم با هم اشتراک دارند و آن مجاهدت بیشتر برای رسیدن به نصابهای بالاتر جامعهی دینی و حکومت دینی است.
امام، ولیِّ جامعه است و بار رشد و ارشاد جامعه را به دوش دارد و مثل یک پدر که میخواهد خانوادهای را رشد بدهد، سنگینی مسئولیت جامعه روی دوش او است. اگر فرزندان آن خانواده با پدر همراهی کنند، در واقع یک کمک به پدر کردهاند و در کار تربیت و رشد دادن، هزینه را از آن مسئول و فشار را از روی دوش او کم کردهاند. مثلاً فرض کنید پدری با فرزند خود از یک گردنهی خطرناک عبور میکند. اگر کودک او چموشی کند، پدر باید مدام او را نگه دارد و دست او را بگیرد و او را بغل کند. پدر در اینجا میگوید، بچهجان به من کمک بده در درست راه رفتن و اگر تو درست راه بیایی، ما این راه و گردنهی خطرناک را میگذرانیم و هم تو سالم میمانی و هم هزینهی من کمتر است. ولیِّ یک جامعه بار مسئولیت آن جامعه را نزد خدای متعال بر دوش دارد. از این جهت است که امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرمایند با ورع و تقوای خود و اجتهاد و سعی و تلاشی که میکنید و سداد به من کمک کنید.
در فرهنگ ما لذّتطلبی که نزدیکتر است به عرصۀ گناه و عبور از خط قرمز، بیشتر مذمّت میشود. ولی متأسفانه در فرهنگ عمومی و حتی فرهنگ دینی ما، راحتطلبی آنقدر مذمّت نمیشود. این یک نقص فرهنگیِ بزرگ است.
چون تشخیص موسیقی نافع از موسیقی ضار برای افراد عادی ممکن نیست لذا شارع مقدس باب آن را به طور کل بسته است و نخواسته افراد از این راه به طرف خداوند نزدیک شوند و آن را حرام فرموده است.
جستجو پیشرفته